کتاب زنده باد وطن
عنوان | کتاب زنده باد وطن |
نویسنده | عزیز نسین |
ژانر | طنز، ادبیات کلاسیک |
تعداد صفحه | 142 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب زنده باد وطن اثر عزیز نسین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب زنده باد وطن که با قلم زیبای عزیز نسین نوشته شده است، نمونه جمع شده از یازده رمان طنز از عزیز نسین نگارندهی کوشای ترکیه است که توسط مترجمان زیادی در ایران ترجمه شده است …
خلاصه کتاب زنده باد وطن
نمیدانم پس از مدتها حوصلهشان سر رفت یا تعداد شکایات رو به ازدیاد گذاشت و یا اینکه گند کار انقدر بالا آمد که نتوانستند سرپوش بگذارند و ناچارا ما چند نفر را برای بازرسی کارخانجات فلزکاری نادر آقا، روانه کارخانهاش کردند. پس از بررسیهای زیاد چون متوجه شدیم شکایت فوق العاده زیاد است، ما پنج نفر به صورت یک هیئت بازرسی عازم آنجا شدیم. در بین ما یک نفر حسابرس و دو نفر بازرس وزارت دارایی بودند و من هم به عنوان بازرس وزارت کار در میان آن جمع بودم. رسیدگی به شکایات و تطبیق آنها با واقعیت درست یک هفته طول کشید. باور کنید وقتی پروندهها را رسیدگی میکردیم، کمی مانده بود هر پنج نفرمان دیوانه شویم. حق کشی، دزدی و هزاران هزار کثافت
کاری که نظیر آن در هیچ موسسه وطن ما صورت نگرفته بود، در این کارخانه جامعه عمل به خود پوشیده بود. فرار از مالیات! ولی آنقدرها مهم نبود چون اغلب کارخانه دارها مالیات مقرره را نمیپردازند. کار کشیدن از بچههای خیلی کوچک و دبستانی با دستمزدهای فوق العاده كم! کار کردن کارگران بمدت ۱۲ ساعت در روز بجای ۸ ساعت در روز و عدم پرداخت اضافه کار به آنها!؟… دست درازی به چند زن و دختر خوشگل کارگر!… باشه اینها به ما مربوط نبود. این کارها بعهده پلیس و دادگستری است. عدم پرداخت خسارت کارگری که در حین انجام کار بر اثر ترکیدن دیگه بزرگ کارخانه گشته شده!…. باز هم این موضوع ربطی بما نداره چون آقای کارخانه دار باصطلاح برای دلجوئی از زن و
بچه او آنها را در کارخانهاش مشغول کار کرده و آنها از ترس اینکه مبادا در اثر شکایت از کار بیکار شوند از حق مسلم خود گذشته بودند. کور شدن چشم دو نفر از کارگران بعلت فرو رفتن تکه آهنی در چشمشان و کار کردنشان با یک چشم و عدم پرداخت خسارت جانی بکارگران غیر از من که بازرس یکساله و نیم بودم بقیه بازرسین جدید الاستخدام بودند. یک روز صبح زود هر پنج نفر وارد کارخانه شدیم. تصمیم گرفته بودیم تا انتقام کارگران بیچاره را از او گرفته، اصلا روی خوش به آنها نشان ندهیم و تا میتوانیم کاش آقای خائن را بسزای اعمال ننگینش برسانیم. وقتی از درب بزرگ کارخانه وارد شدیم ۵-۶ نفر از ما استقبال کردند. پس از معرفی معلوم شد که یکی از آنها مدیر …
- انتشار : 18/12/1403
- به روز رسانی : 18/12/1403