کتاب تفکرات تنهایی

دانلود کتاب تفکرات تنهایی اثر ژان ژاک روسو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کتاب تفکرات تنهایی را می‌توان بعد از اعترافات خواند یعنی ادامه همان تفکرات است البته بی خیال تر و آرام تر. روسو آخرهای عمر خود را طی می‌کند و حوصله ثابت کردن چیزی را به کسی ندارد. حتی حوصله تفکر و بحث کردن با مردم را هم ندارد. البته در این کتاب هم نظریاتش در خصوص آرامش و شادی و زندگی جالب است. روسو در این برهه زمانی از مردم رانده شده و به تنهایی خود مشغول است و تنها دغدغه او آرامش و شادی در این لحظات پایان عمر است و به شدت هم از مردم گریزان است یعنی مردم را به شکل دزدی می‌بیند که می‌خواهند آرامش او را بگیرند …

خلاصه کتاب تفکرات تنهایی

تمام اعمال ماشینی و غیر ارادی وجود ما دارای دلایلی است که اگر خواسته باشیم می‌توانیم علت آن را در قلب خود جستجو کنیم. دیروز در حالی که از بولوار جدید می‌گذشتم و قصدم این بود که در ساحل رودخانه طبق معمول به مطالعه بپردازم. نزديک سد (آنفر) راه خود را کج کرده به طرف خارج شهر رفتم و می‌خواستم از جاده فونتن بلو به انتهای سواحل رودخانه برسم. این قصد کاملا در نفس خود غیرارادی بود اما وقتی بیاد آوردم که چندین بار همین جاده را به طور غیر ارادی پیموده ام می‌خواستم سبب این کار را در قلب خود

جستجو کنم اما چون در این فکر فرو رفتم از نتیجه ای که به دستم رسید خنده ام گرفت. در یکی از گوشه های بولوار در مخرج، سد آنفر، مخصوصاً در تابستان زنی را می‌دیدم که در آن گوشه می‌نشست و میوه و نان کلوچه می‌فروخت این زن پسر كوچك بامزه ای داشت که چلاق بود و با عصای خود از این طرف به سوی دیگر می‌رفت و با طرز مخصوصی از عابرین صدقه ای می‌طلبید. من تقریباً با این پسر كوچك کمی آشنا شده بودم زیرا هر دفعه که از آنجا می‌گذشتم به من نزدیک میشد و سلامی می‌کرد و پس از گرفتن صدقه خود با

اظهار تشکر از من دور میشد. در دفعات اول از دیدن او مسرور می‌شدم و از روی میل و رغبت چیزی به او می‌دادم و گاهی هم خوشم می‌آمد که سخنان و تشکرات او را گوش بدهم. این برنامه برای من عادت شده بود و نمی‌دانم چطور شد که بعدها به صورت وظیفه در آمد که کم کم برای من کمی زحمت آور شده بود. مخصوصاً به سبب سخنرانی ها و وراجی های او که مجبور بودم همه را گوش کنم و اگر گوش به حرف هایش نمی‌دادم برای اینکه نشان بدهد مرا خوب می‌شناسد مرا آقای روسو صدا می‌کرد. اتفاقاً گفتن این اسم …