دانلود رایگان رمان از هیچ تا بی نهایت اثر منیر کاظمی
دانلود رمان از هیچ تا بی نهایت اثر منیر کاظمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سادات مادری خودخواه، که برای سربراه شدن پسر ناخلف خود دست به هر اقدامی میزند حتی گرفتن تصمیم اشتباه! با این اشتباه پروانه و حورا وارد زندگی محسن میشوند! محسنی که قصد ندارد دست از کارهای خطای خود بردارد و همچنان اسرار بر این اشتباهات دارد تاجایی که جانش را از دست میدهد و …
خلاصه رمان از هیچ تا بی نهایت
طلوع میرفت و غروب برمیگشت. این روزها را برای همین دوست داشت برای کمترین ساعتی که در این خانه بود. همه آرزویش که قبول شدن در شهر دیگری بود با رسیدن روز انتخاب رشته باد هوا شده بود. وقتی زن عمو ایستاده بود قاب در اتاق و گفته بود: یاسر گفته فقط دانشگاه های همینجا رو بزنی. شهر دیگه نه. با وجود این همین که اجازه داشت دانشگاه برود مثل بزرگترین برد دنیا بود. مقنعه را از سرش برداشت موهای وز شده و بهم ریخته به دنبال مقنعه روی هوا بلند شدند. دست کشید به صورتش و نشست
لبه تخت حتما امروز تفریحو بیرون رفتن به دخترهای شاد و سرخوش همکلاسی اش خوش گذشته بود. بعد از آن امتحان کذایی که هیچکدام از سوال هایش را نمیفهمید. اصلا چرا دانشگاه را انتخاب کرده بود مگر چقدر به درس خواندن علاقه داشت چقدر میخواند؟ دانشگاه هم مثل مدرسه جایی بود برای بیرون رفتن پناه بردن به جایی غیر از دیوارهای بلند این خانه. هر جای دیگری هم بود میرفت. همیشه. -اومدی؟ به نازک نگاه کرد که جلوی در اتاق ایستاده بود. دستمالی دستش بودو بینیاش را بالا میکشید. -سرما خوردی؟
-آره. به اتاق آمد نشست لب تخت، تخت زیر وزنش انگار به ناله افتاد. صدایش را پایین آورد: نه. از بس الکی بینی رو بالا کشید زخم شد. -دیوونه. بار اولته؟ -نه ولی این خیلی برام مهم بود دوست داشتم برم میگن خیلی قشنگه. فکر کن دو شب پیش دوستات بخوابی تو یه منطقه سرسبز تفریحی از بیابون این شهر نکبت خلاص بشی برای دو روز. -ولش کن دیگه گذشت. -امروز بچه ها رفتن اردو دو روز دیگه میان اصلا نمیتونستم تصورش رو بکنم امروز برم مدرسه سوار شدنشون رو ببینم. -حالا همه که نرفتن خودت گفتی …