رمان برای من بخون برای من بمون

عنوانرمان برای من بخون برای من بمون
نویسندههاوین امیریان
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1296
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک
رمان برای من بخون برای من بمون

دانلود رمان برای من بخون برای من بمون اثر هاوین امیریان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

رمن درباره داستان زندگی یه دختر نوزده ساله به نام عاطفه است که عشق شدید و عجیبی به یک خواننده داره. تا اینکه یک روز اتفاقی از قاب تلوزیون برق حلقه ازدواج رو تو دست خواننده محبوبش می بینه و بعد متوجه میشه که همون روز ، روزه عقد اون خواننده بوده . دقیقا توی اولین سال و اولین ترم به طور اتفاقی با پسری همکلاس میشه که …

خلاصه رمان برای من بخون برای من بمون

رفتیم و نشستیم. با لذت به مهمونا خیره شدم. دخترایی که نگاه‌شون مات مونده بود رو على. وای خدا داشتم ذوق‌مرگ می‌شدم. دلم می‌خواست بلند بلند قهقهه بزنم. وااای مخصوصا ژیلا که معلوم بود هزار تا نقشه ریخته برا تور کردن على واسه دوستی. دوستای خودمم که داشتن می‌ترکیدن از حسودی. خدایا می‌دونم خیلی خبیث شدم ولی دمت گررررم… . . . خیلی حال دادی بهم امشب… . خیلی باحالی…در حال همین مناجات‌های عارفانه بودم که ژیلا با دوربین اومد سمتون. بلند به همه گفت: هر کی می‌خواد عکس بگیره بدوعه…

تقریبا همه اومدن. من سریع به شیدا چشمک زدم و اونم ماجرا رو گرفت. محمد نگران نگام کرد. شیدا دوربین خوشگل ۱۲ مگاپیکسلیم رو که بهش داده بودم آورد. دوربین ژیلا رو از دستش با عذرخواهی گرفت و گذاشت روی میز مقابل ما.
– شیدا: هر کسی می‌خواد عکسا رو بگیره با این دوربین لطفا… خواهشا دوربین دیگه درنیارین…
خخخخ نقشه‌های ژیلا نقش بر آب شد. وای خدا مردم از خوشی…شیدا خودش شد عکاس و شروع کرد کارش رو. مهمونای زیادی نداشتیم ولی اونقدر دوتایی و سه تایی و تکی و غیره و ذلک عکس انداختن باهامون که داشتم روانی می‌شدم.

شام رو که آوردن مشتری‌های من و محمد کم شد الحمدلله. دیگه کسی نموند که بخواد عکس بگیره. مرتضی با هزار تا ادب و احترام دوربینم رو از شیدا گرفت و اومد سمت ما.

دانلود رمان برای من بخون برای من بمون
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان برای من بخون برای من بمون
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
راضیه24
راضیه24
1 سال قبل

خیلی خیلی قشنگ بود، عشق رو مثل خون ، ذره ذره به عمق وجودم تزریق کرد، برای منی که در نبود عشق، نیازی به یک مسکن داشتم 🙂

Ant
Ant
2 سال قبل

من نوشتن رو خیلی دوست دارم فقط میتونم بگم خوش به سعادتون خیلی‌ قشنگ بود مرسییی من کلی کتاب خوندم ولی اولین رمانی هست که واقعا باهاش ارتباط برقرار کردم

Rehi
Rehi
2 سال قبل

واقعا این رمانو خیلی دوس داشتم بسیار زیبا بود و داستان اصلا تکراری نبود ، واقعا ممنون خانوم امیریان بخاطر این اثر زیباتون ❤️ و چقدر خوب که از واقعیت هم استفاده کردین و بعضی مسائلش حقیقت داشت …

هاوین
هاوین
2 سال قبل

واقعا خسته نباشید خانم امیریان
من بدون اینکه متوجه بشم با این رمان زندگی کردم🌻🌻💛

...
...
2 سال قبل

خیلی گشتم، فقط میتونم بگم دیگه نتونستم چنین رمانی پیدا کنم… اینقدر جذاب و محسوس… کاملا باهاش راحتی و حسش می‌کنی… کاش بازهم نویسنده مثل این کارها رو بنویسن

Dorsa
Dorsa
3 سال قبل

چقدر عالی …
چقدر حرفه ای نوشتید…🌹🌹

Ati
Ati
3 سال قبل

منم این کتاب و دوست داشتم

سوگل
سوگل
3 سال قبل

عالی عالی خسته نباشید واقعا عاشقش شدم