رمان اتحادیه ابلهان

عنوانرمان اتحادیه ابلهان
نویسندهجان کندی تول
ژانرادبیات داستانی، طنز، کلاسیک
تعداد صفحه889
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان اتحادیه ابلهان اثر جان کندی تول به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

شخصیت اصلی این رمان، مردی فربه، کج خلق و سخت گیر به نام ایگنیشس جی رایلی است که می توان او را به دون کیشوت (اگر در یکی از محله‌های شهر نیواورلئان به نام فرنچ کوارتر زندگی می‌کرد) تشبیه کرد؛ داستان رمان اتحادیه‌ی ابلهان در کانال استریت در زیر ساعت معروف دی اچ هولمز آغاز می‌شود ..‌.

خلاصه رمان اتحادیه ابلهان

در کلانتری پیرمرد به همراه بقیه که اکثراً دله دزد بودند و صید عصر، روی نیمکت نشسته بود. این اقلام را با نظم و ترتیب روی پایش چیده بود: کارت تأمین اجتماعی، کارت عضویتش در انجمن سنت اودوی کلانی، آرم باشگاه سالخوردگان و یک تکه کاغذ که ثابت می‌کرد کهنه سرباز است. یک مرد سیاه پوست جوان که چشمش از پشت عینک آفتابی‌اش پیدا نبود داشت سوابق او را بررسی می‌کرد. با پوزخند گفت: هوی! بگو عضو همه جا هستی دیگه. پیرمرد با دقت کارت‌هایش را جمع کرد و چیزی نگفت -چه طور آدمی مثل تو رو آوردن این جا؟ دود سیگار عینک آفتابی لای تمام کارت‌های پیرمرد پیچید. -این پلیسا هم دیگه خیلی بدبخت

و بیکار شدن. پیرمرد با خشمی ناگهانی گفت: من به‌ خاطر عدم رعایت حقوقی که قانون اساسی برای هر فرد معین کرده اینجام‌. -خب این جا کسی این حرفا رو باور نمی‌کنه. بهتره یه چیز دیگه از خودت در بیاری. دستی سیاه برای برداشتن یکی از کارت‌ها دراز شد. -هی، این یعنی چی؟ ساخلودرگی؟ پیرمرد کارت را قاپید و دوباره روی پایش گذاشت. -این کارتا هیچ نفعی به حالت ندارن به هر حال می‌ندازنت زندون. همه رو می‌ندازن زندون. پیرمرد از ابر دود پرسید: راست می‌گی؟ -پس چی؟ یک ابر دیگر شکل گرفت. -چی شد آوردنت اینجا مرد؟ -نمی‌دونم. -نمی‌دونی؟ زکی! خیلی مسخره‌ست. بالاخره یه کاری کردی که آوردنت اینجا. -آره به سیاه پوستا وقت

و بی‌وقت الکی گیر می‌دن، ولی شما باید به کاری کرده باشین آقا. پیرمرد با ترش رویی گفت: واقعاً نمی‌دونم من فقط قاطی جمعیت روبه روی دی اچ هولمز وایستاده بودم. -كه يهو كیف یکی رو زدی. -نه به پلیس یه چیزی گفتم. -مثلاً چی به پلیس گفتی؟ -کمونیست. -كامونیس! اوووه اگه من به پلیس گفته بودم کامونیس تا حالا دمم رو گرفته بودن پرتم کرده بودن آنگولا. راستش منم بدم نمی‌آد به یکی از اینا بگم کامونیس. امروز عصر تو فروشگاه وولزورث وایستاده بودم که یهو یه یارو یه کیسه بادوم هندی از آجیل فروشی کف رفت زنیکه همچین جیغ و فریاد راه انداخت انگار با چاقو زدنش. هی! تازه بعدش، دربون مغازه اومد منو گرفت …

دانلود رمان اتحادیه ابلهان
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان اتحادیه ابلهان
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها