رمان نوشیکا

رمان نوشیکا 1
عنوانرمان نوشیکا
نویسندهنساء حسنوند
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه2772
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان نوشیکا اثر نساء حسنوند

دانلود رمان نوشیکا اثر نساء حسنوند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

حاج یاسین به درخواست بزرگ و معتمد محل مجبور می‌ شود تا آهو را به صورت صوری به عقد موقت خود در آورد، آهو بخاطر جواب منفی که به پسر عموی نااهل خود داده هر روز و هر ساعت مورد اذیت و آزار او قرار می‌گیرد به همین دلیل حاج صابر از یاسین می‌خواهد تا آهو را به عقد خود درآورد …

خلاصه رمان نوشیکا

وقتی کنار ماشین مشکی رنگش رسیدند، او تازه متوجه لنگ زدن دختر در راه رفتن شد دستی دور لبش کشید و چیزی نگفت تا مبادا بنده‌ی خدا را معذب کند. در ماشین را باز کرد. -بفرمایید بشینید همشیره. دختر از درد چادرش را مچاله کرد و با صدای لرزانی گفت: به… به خدا تعارف نمی‌کنم… اجازه بدید خودم برم خوردم زمین آب ماهی‌ها چادرمو خیس کرده صندلی ماشینتون خیس میشه. با اینکه وضع مالی آنچنانی داشت ولی مانند دیگر ثروتمندان در قیدوبند مادیات نبود – بفرمایید بشینید آب… نعمت خدا که نجس نیست. درد پایش از یک طرف و گیر سه پیچی که این مرد داده بود از طرف

دیگر کلافه اش کرده بود دلش می‌خواست روی زمین بنشیند و زارزار گریه کند چگونه می‌گفت ران پایش را اسید سوزانده و کل شلوارش نم خون برداشته؟! -دارن نگاهمون می‌کنن فکر می‌کنم درست نباشه این‌ طور در معرض دید باشیم. راست می‌گفت همه کنجکاو بودند که چرا دختری که تا چند دقیقه پیش مورد حمله قرار گرفته، حالا سوار ماشین حاج یاسین بازاری می‌شود ناچار از نگاه‌های خیره به سختی روی صندلی عقب جا گرفت هر تکان اضافه نفسش حبس می کرد و برای ثانیه ای چشمانش سیاهی می‌رفت پایی که سوخته بود را نامحسوس بالاتر گرفت تابا صندلی برخورد نکند مبادا ماشین

گران قیمتی که تا به حال سوار نشده بود را به گند بکشد. بدبختی ماجرا این بود که بد جایی از پایش سوخته بود و شرم داشت به مرد نامحرم بگوید ران پایم سوخته و دارد جانم را می‌گیرد… در همین گیر و دار بود که تکان‌های اضافه، باعث شد ناخودآگاه آه بلندی بکشد. لعنتی فرستاد. دیگر برای پوشاندن قضیه دیر شده بود. یاسین با تعجب سر به عقب برگرداندو پرسید: خوبید شما چیزی شده؟ اگر هم میخواست دیگر نمی‌توانست تحمل کند. آن چند قطره اسید پاشیده شده داشت گوشت پایش را می‌خورد پایش را روی صندلی رها کرد و لب گزید. دانه های عرق روی پیشانی اش نشسته بود …

منبع این داستان: رمان عاشقانه

قیمت : 27000 تومان
خرید و دانلود فوری
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان نوشیکا هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان نوشیکا

لطفا پس از مطالعه رمان نوشیکا نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک