رمان شاهنشاه مافیا
عنوان | رمان شاهنشاه مافیا |
نویسنده | زهرا، شیلا، مبینا |
ژانر | بزرگسال، عاشقانه، مافیایی |
تعداد صفحه | 369 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان شاهنشاه مافیا اثر زهرا، شیلا، مبینا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سالواتوره رئیسی که هر کاری توی زندگیش کرده و برای همشون دلایل خودش را داشته، دزدی کرده، زورگیری کرده اما یک چیزایی خط قرمزمش حساب میشوند و باهاشون سر و کاری ندارد، مثل زن ها، بچه ها و مواد …
خلاصه رمان شاهنشاه مافیا
از وقتی که دبیرستانم رو تموم کردم برای ریتا کار می کردم اولش فقط شبا کار میکردم چون روزا میرفتم کالج یه وام برای خرج و مخارم از کالج گرفتم اما کم کم پرداخت کردن صورت حسابها سخت و سخت تر شد و برای همین تصمیم گرفتم برای یه مدت مرخصی بگیرم. سه سال پیش بود. الان یه کار روزانه دارم و شبا سعی میکنم به کارم ادامه بدم یه هم اتاقی داشتم اما اون یه دوست پسر پیدا کرد و شش ماه پیش اسباب کشی کرد. سعی کردم یکی دیگه پیدا کنم اما دیدن ادمای جدید چیزی نیست که خوشم
بیاد و دوستای زیادی ام ندارم. هم اتاقی قدیمیم با اینکه باهاش یه کلاس داشتم اما بازم باهاش احساس صمیمیت نداشتم. فقط اون کرایه هاش رو خیلی سر وقت میداد و از این نظر خوش شانس بودم و الان اون رو هم از دست دادم. اجاره نامه چهار ماه دیگه تموم میشه و برای همین باید از الان یه فکری براش بکنم هرچی داشتم و نداشتم رو سرمایه گذاری کردم و اون رو برای زمانی گذاشتم که دیگه بخوام یه کاری بکنم الان به اون نباید دست بزنم و باید یه جور دیگه حلش کنم. چشمام رو مالیدم و به دردی که توی سرم
ایجاد شد فکر میکنم و خداخدا میکنم میگرن نباشه. یا اگه اینطوریه امیدوارم حداقل تا وقتی که میرسم خونه شروع نکنه. دلم میخواد بیهوش بشم و قطار الان مناسب این کار نیست. به ریتا فکر میکنم و به اینکه امشب چقدر توی انعام کم کاری کرده. بعضی وقتا متوجهم که یه چیزایی درست نیست اما امشب خیلی سرم شلوغ بود و نشد چیزی بگم. وقتی به اشپزا و کارگرا پول انعامشون رو دادم یه مثقال برای خودم موند. دائم منتظرم یکی از فامیلای پولدارمون یهویی پیداش بشه و همه ارزوهام رو براورده کنه اما …
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 16/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403