دانلود رایگان رمان دایره بی گوشه اثر ناشناس
دانلود رمان دایره بی گوشه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
می گویند زن دو حرف است و زندگیست. و مرد؛ این سه حرفی؛ امنیت… و چه مکمل خوبی می شوند این دو؛ زمانی که مرد؛ مردانگیش را تماما پای امنیت زن زندگی اش بگذارد؛ و زن؛ زنانگی اش را تماما پای مرد زندگی اش خرج کند…
خلاصه رمان دایره بی گوشه
بوی حلوا و صدای نوحه مردی درمیان قبرستان غوغا می کرد. زنی در میانه بهت و ناباوری گوشه تلی از خاک هایی که مرد نامرد زندگی اش را در برگرفته بود، نشسته بود. کدام خاطره مشترکشان را باید مرور میکرد تا اشک بریزد برای این گونه رفتنش! دروغ نمی گفت روزهای زیادی در سه سال زندگی مشترک با او رزوی مرگش را کرده بود اما نه وقتی برای اولین بار نیاز به کسی داشت که از او حمایت کند. امروز بی کس و کارترین آدم روی زمین بود.
برادری داشت که بودش برایش درد و رنج می آورد… مادری که درد او دردش نبود و درک نمیکرد دختر هجده ساله اش با ورود به خانه شوهرش چه دردهایی که نمی کشید. پدر مهربانش زیر یکی از سنگ های همین قبرستان خفته بود و حال شوهری که هیچوقت حامی نبود اما حداقل بود تا او بی کس و کاری که باجی به خوردش میداد نباشد. همه آدم ها یک جایی اززندگیشان کسانی را از دست داده اند… عشقشان… خانوادشان… دوستشان!
از دست دادند ها با هم فرق دارد… یک زمانی فردی را از دست میدهی که زندگیت با او تمام میشود… و زمانی دیگر کسی را که با از دست دادنش؛ زندگیت آغاز میشود! با پیچیدن صدای زهرا در گوشش؛ نگاه از خاک ها برگرفت.
-باید بریم خانم یاس … همه رفتند!
نگاه ماتش را چرخاند. هیچکس نبود. همه رفته بودند و او مانده بود و مجید بی رحم زندگیش! حتی امروز هم با او بی رحم بود! آرام برخاست و با زهرا همراه شد. روی صندلی عقب ماشین جای گرفت و فکر کرد باید چه کند… با دنیای بی رحم اطرافش باید چه میکرد؟! خسته بود و تنها!
