رمان سایه به سایه

عنوانرمان سایه به سایه
نویسندهمهسا زهیری
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه931
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان سایه به سایه اثر مهسا زهیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

لادن دختر یک خانواده‌ سنتی و خوشنام که به‌ واسطه‌ی رشته‌ی پرستاری و کمک‌هایش به اطرافیان، نظر مثبت تمام اقوام و همسایه‌ها را جلب کرده و آینده‌‌ روشنی پیش رو دارد؛ ولی زندگی همیشه آرام نمی‌ماند، با اشتباهات دیگران ورق برمیگردد، که پای بدنام ترین آدم محله را به زندگی لادن باز می‌کند مردی با گذشته و حال و روز مبهم که برای رسیدن به آرامش خودش، آرامش هرکسی که سر راهش قرار می‌گیرد را به هم می‌زند و این‌ بار لادن آن فرد است …

خلاصه رمان سایه به سایه

“حافظ” به اندازه کافی استرس امروز رو داشتم فقط مونده بود دیدن حسين وسط خیابون اون هم سر ظهر، که الحمد لله نائل شد و اشتهام روکور کرد. توی پیاده رو، از روبه رو می اومد و با من چند متر فاصله داشت. سرعتم رو بیشتر کردم که قبل از رسیدنمون به هم وارد کوچه‌ی بینمون بشم؛ اما اون هم قدم هاش رو تندتر کرد. نفسم رو فوت کردم و خواستم بپیچم که مچم رو از پهلو گرفت و نگه داشت. شونه به شونه ایستاده بودیم و نگاهمون به هم خیره بود کنایه زدم: میری ناهار وقتت رو نگیرم! -ناهار صبر

می‌کنه. مچم رو عقب کشیدم؛ اما دوباره نگه داشت و ادامه داد: بلند شدی اومدی درمانگاه، حال عزیز رو بدتر کنی؟ خودم می‌دونستم هرسال حوالی این روزها حال عزیز بهم می‌ریزه نیازی به اشاره کردن حسین نبود. خوراکی هایی که دوست داشت فرستاده بودم، لادن رو با خودم برده بودم کلی پول ریخته بودم به حساب درمانگاه؛ اما هیچ کدوم فایده‌ ای نداشت. جوابی ندادم. حسین جلوتر اومد و آهسته تر اخطار داد آرامشش رو خراب نکن! -آرامشش بند منه؟ سکوت کرد خودم دوباره گفتم: خوب زندگی من رو

می‌ذاری کف دستش!.. جواب سلام پسرتو بدم، صاف میری به عزیز میگی؟! -خبر رسونی که کار توئه. طعنه زده بود و اشاره اش به خبر بردن و آوردنم بین بهار و اون نامرد بود به خیالش من همون بچه دبستانی بودم که با این حرف‌ها به گریه بیفتم و از خونه بیرون بزنم دستامو مشت کردم و طعنه رو به خودش برگردوندم: کار تو چیه حاج حسین؟ اخمی از دقت بین ابروهاش افتاد و منتظر توضیح نگاهم کرد کنارمون نه عزیز بود که حرص وجوش بخوره، نه حسام بود که جلومون رو بگیره و خجالت بکشیم. توی برجکش زدم …

دیدگاه کاربران درباره رمان سایه به سایه
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پرتقال من
پرتقال من
1 سال قبل

یکی از قشنگ‌ترین رمان‌هایی بود که خوندم.

133
133
1 سال قبل

نویسنده میشه تورو خدا یه فصل دوم واسه هیچوقت دیر نیست بنویسی

ترنم
ترنم
1 سال قبل

خیلیییییی خوب بود
لذت بردم