رمان زنهار محدثه رجبی

عنوانرمان زنهار
نویسندهمحدثه رجبی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1226
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک
رمان زنهار
رمان زنهار
رمان زنهار

دانلود رمان زنهار اثر محدثه رجبی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دست لرزانم را روی دستگیره قدیمی گذاشتم، فشار کوچکی کافی بود تا در با صدایی باز شود، چشم‌هایم در محیط قدیمی کافه چرخید، به دنبالش بودم اما خوب می‌دانستم که هرچقدر جست و جو کنم، او دست نیافتنی‌تر می‌شود، آب دهانم را به سختی پایین دادم، سعی داشتم قدمی به سمت جلو بردارم اما قدم‌هایم سنگینی می‌کردند، مثل همیشه توانی در پاهایم حس نمی‌کردم، اولین بار نبود اما همیشه درست مثل اولین بار بود، همان‌قدر مضطرب، آشفته حال …

خلاصه رمان زنهار

به سختی پایم را از چهار چوب در داخل گذاشتم و روی پارکت های چوبی ایستادم. به سمت میز کنج کافه رفتم و جاگیر شدم. انگشت های یخ زده ام را روی چوب سرد میز گذاشتم. حتی انگشت های پایم هم درون نیم بوت های چرم از سرما یخ زده بودند. اینجا هیچ وقت تا این اندازه سرد نبود. شاید هم دمای هوای داخلی مثل اکثر اوقات گرم بود. ولی من سرما به بند بند سلول هایم نفوذ کرده بود. تنم را به لرز انداخته بود.

دست زیر چانه ام زدم. به منظره کاملا سفیدپوش بیرون کافه خیره شدم. درخت رو به روی کافه، لخت از برگ رها شده بود. شاخه هایش مملو از برف های تازه بودند. باد ریزی هر از گاهی برف ها را روی زمین می ریخت. آهی کشیدم. چه تقدیری برایم رقم زد خداوند! دانه دانه های برف آرام روی زمین افتادند. شیشه بخار گرفت. من با انگشت اشاره لرزانم حرف اول اسمش را همانجایی حک کردم که خودش انجام داده بود.

موزیکی آرام در محیط کافه پخش شد و پسری کنارم ایستاد:
– امروز هم چیزی سفارش نمی دید؟
سری تکان دادم و گفتم:
– نه! پول میز رو حساب می کنم.
بی حرف از کنارم رد شد. سر برگرداندم. چشمم به پنجره افتاد. خبری از نوشته ام نبود. خیلی زود حرف انگلیسی اسمش بخار گرفت و ناپدید شد. درست مثل خودش!

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان زنهار محدثه رجبی
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها