دانلود رمان این یک فصل دیگر است اثر مرجان شیرمحمدی
دانلود رمان این یک فصل دیگر است اثر مرجان شیرمحمدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب در مورد مردی میان سال به نام عماد است که در یک خونه خیلی بزرگ و قدیمی به تنهایی زندگی می کند و خانه را برای فیلم برداری کرایه میدهد. قرار است به زودی خواهرش به ایران بیاید و خونه را بفروشند و هر کس به سهم خودش برسد. فصل های کتاب دو دسته اند: بخشی که در زمان حال جریان دارند و زندگی فعلی عماد را بررسی می کنند و آنهایی که مربوط به گذشته و عشق قدیمی او هستند …
خلاصه رمان این یک فصل دیگر است
از سربازی که برگشت با پدرش زیاد حرفش میشد. تصمیم گرفته بود هیچ کاری نکند میخواست ببیند اگر هیچ کاری نکند چه اتفاقی میافتد. اصلاً مگر پدرش و پدربزرگش و پدر پدربزرگش چه تاجی به سر دنیا زده بودند که او میخواست بزند صبح ها از خانه میزد بیرون و تا غروب توی خیابان های شهر پرسه میزد. بعضی روزها میرفت سینما. فیلم های وسترن را دوست داشت. بعضی روزها هم سینما نمیرفت. ولی به هر سینمایی که میرسید پشت ویترینش میایستاد و عکس های فیلم را تماشا میکرد
بعضی فیلم ها را دو بار میدید و شاید هم سه بار بستگی به فیلم داشت. از استیو مک کوئین خوشش می آمد و فیلم هایی را که استیو مک کوئین توش بازی کرده بود چندبار میدید. از جان وین هم خوشش می آمد از صورت آفتاب سوخته و خطوط روی پیشانی و دور چشم هایش بعضی وقت ها حسام هم با او راه میافتاد توی شهر. خانهی حسام توی خیابان شاپور بود. قبل از اینکه زن بگیرد بیشتر با هم بودند. عماد از شمیران پیاده راه میافتاد … نزدیک ظهر به شاپور میرسید. بعد با حسام میرفتند
میدان حسن آباد و دیزی میخوردند. بعد همان جا توی قهوه خانه مینشستند و سیگار دود میکردند و چایی میخوردند و از همه چیز حرف میزدند فقط برای اینکه حرف بزنند. برای این که ظهر را به عصر برسانند و بعد عماد راه بیفتد به سمت شمیران. به وسط های شهر که میرسید رمقش تمام میشد و سوار اتوبوس شمیران میشد. همیشه هم مینشست روی صندلی کنار پنجره و بـه پیاده روها نگاه میکرد. پاهاش را تا میکرد و میچسباند به صندلی جلویی و خودش را ول میکرد روی صندلی و آدم های توی پیاده روها را که تندتند راه میرفتند تماشا میکرد …