دانلود رایگان رمان بارکد اثر ❤️ نرگس نعمت زاده
دانلود رمان بارکد اثر ❤️ نرگس نعمت زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کیان و مهرداد دو دوست و همکاری که حالا با رسیدن به عشق و زندگیشان نسبتی نزدیکتر پیدا کردن، عشقی زیبا خنده های واقعیشان در کنار درسا و کیمیا، اما همیشه قرار نیست همه چیز بر وفق مراد و عالی پیش برود و سرنوشت برای غافلگیری انسان برنامه ها دارد و حالا این دو عاشق رو سر دو راهی سختی قرار میده موندن، یا عشق یا آینده کاری و …
خلاصه رمان بارکد
تلفن کیان زنگ خورد. گفت: گوشیمو بردار از جیب کتم ببین کیه گوشیش رو برداشتم سهیل بود. -بله؟ -بده به من! گوشی رو گرفت و جواب داد. کیان: الو… خفه شو بابا… خندید! -باشه تو راس میگی نه دیگه برین. به مامان هم سلام برسون و عذر خواهی كن… کم خالی ببند.. خدافظ.. گوشی رو قطع کرد و گفت: خب… کجا بریم؟ -کیان؟ عزیزم؟ بهتر نیس الان بریم خونه؟ -فعلا انرژیم بالاس میخوام خوش بگذرونیم… یکم فکر کردم و گفتم: بام تهران میشه رفت؟ نگام کرد و گفت: چرا نمیشه تو جون بخواه بسته هم باشه خودم بازش
میکنم واست. دلم قنج رفت. خیلی زیادی خوب بود. مسیر رو عوض کرد و روند به سمت بام… بیست دیقه بعد رسیدیم خداروشکر باز بود، خواستیم پیاده شیم گفتم: کیان بد نیس با این لباسا؟ -نه چه بدی خیلی هم خوشگلیم بپر پایین. درو باز کردم و اومدم پایین انگشتامو لای انگشتاش قفل کرد. دست گرمش سردی وجودم رو از بین برد همزمان به هم نگاه کردیم و رفتیم بالا چند تا مردی که مسئول اونجا بودن با دیدنمون تبریک گفتن و کلی واسه خودشون کیف کردن و جشن گرفتن انگار دنبال بهونه بودن واسه شادی کردن هیچ
کس نبود. رفتیم بالا همون جایی که با مهرداد و کیمیا رفته بودیم یه نیکمت خالی رو به منظره تهران دیدیم و رفتیم نشستیم تهران زیر پامون بود چراغ ها تک و توک روشن بودن و چشمک میزدن خیلی قشنگ بود. سرمو بلند کردم آسمون شب تهران کم ستاره بود اما نمیدونم چرا اون شب حس کردم خیلی پر ستاره و نورانیه حس خوبم قابل وصف نبود. باد خنکی میومد. موهام رو که از زیر کلاه بیرون زده بود به بازی گرفت کیان دستم رو فشرد. نگاش کردم نگاش به آسمون بود. سرم رو گذاشتم رو شونه محکم و مردونش …