رمان ژینو
عنوان | رمان ژینو |
نویسنده | هاله بخت یار |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1308 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان ژینو اثر هاله بخت یار به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابی است که کاملا بیپروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی میکند و یک روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس، مقابل درب دانشگاه، همه چیز عوض میشود، یاحا هر شب خواب ژینو را میبیند، البته خوابی که شبیه یک کابوس است …
خلاصه رمان ژینو
وارد کوچه که می شویم، بی اختیار چشم می بندم و به دستش فشار می آورم. از یادآوری آن روز و آن لحظه ها، قلبم آشفته خودش را به قفسه سینه ام می کوبد. همین جا بود که قصدِ زیبایی و شاید جانم را کردند و یاحا سپرم شد… یاحای بی گناه و مهربانِ من! امیرعلی ماشین را جلوی آپارتمان متوقف می کند و سمتمان برمی گردد: – می خوای برم ریموت پارکینگ رو از تو خونه بیارم؟ یاحا سری بالا می اندازد. – نه داداش… حالم خوبه. همین جا پیاده میشیم
امیرعلی نفسش را صدادار بیرون می فرستد و پیاده می شود. هر دو خوب می دانیم که این چند روز چقدر نگران بود… در سمت یاحا را باز می کند و کمکش می کند پیاده شود. لحظه ای به من نگاه می کند و من جلو می افتم تا در پارکینگ را باز کنم. در آینه ی آسانسور، چهره ی رنگ پریده ی یاحا بیشتر به چشمم می آید. لاغر شده و حالا خط فکش حتی بیشتر از قبل مشخص است. من چطور ترکت کنم یاحا؟ چطور همه چیز را پشت سرم رها کنم و بروم؟ تمام دقیقه ها با سکوت طی می شود. وقتی یاحا لبه ی تختش می نشیند و هوای خانه را عمیق نفس می کشد، می پرسم:
کمکت کنم لباس عوض کنی؟ کمرنگ لبخند می زند: – خودم عوض می کنم… ممنون. می فهمم که نمی خواهد زخمش را نشان دهد و شاید معذب است. مخالفتی نمی کنم: – من بیرون اتاقم… اگه کاری داشتی صدام کن. سری تکان می دهد و من بیرون می روم. اشکی که تمام مدت در چشمم حبس کرده بودم و حالا روی گونه چکیده را محکم پس می زنم و شالم را روی مبل پرت می کنم که امیرعلی از پشت سر صدایم می کند: – ژینو خانوم؟
- انتشار : 15/01/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403