دانلود رمان مغلوب شیطان اثر فاطمه علوی
دانلود رمان مغلوب شیطان اثر فاطمه علوی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
اون یه ویرانگر بی رحم پر از خشونت و وسوسه ست! اون هر کی رو بخواد تو دام خودش میندازه و از صفحه روزگار محو میکنه. کارن مارشال یه شیطان واقعی! و تو رستا! چاره ای در مقابل اون نداری جز تسلیم شدن! تو دخترک گستاخ و بی پروای شرقی باید خودت رو به اون ببازی با اینکه سرسختی اما نمیتونی در مقابل اون دووم بیاری! پس دست و پا نزن و تسلیمش شو …
خلاصه رمان مغلوب شیطان
یک هفته گذشته بود و تلاش های من در طول این یک هفته برای برگردوندن کارن به وضعیت قبلش، بی فایده بود. نه واکنشی از خودش نشون میداد و نه حرفی میزد. من امید داشتم که دوباره شخصیتش بر میگرده ولی بابا و رضایی دیگه خسته شده بودند. فکر میکردند اون قراره همین جوری بمونه برای همین عذر منو خواستند و کارن رو به تیمارستان فرستادند. در نتیجه پروژه بدون هیچ جوابی به بن بست خورد از بابام و رضایی خواستیم تا حداقل کارن رو به کشورش برگردونن ولی در جوابم، رضایی با بی رحمی گفت:
برای یه دیوونه چه فرقی میکنه کجا باشه! کشورش هم که برگرده بعد یه مدت میفرستنش همین جایی که الان داره میره. با این حرفش فهمیدم که آدم سنگدل و عوضیه و ازش به شدت متنفر شدم. اما خب چیکار میتونستم بکنم وقتی هیچکس کوچک ترین توجهی به من نمیکرد! بیخیال مرور خاطرات دردناک این یک هفته شدم و کتاب من یک برنده ام رو که یک ساعت بود پاش نشسته بودم و حتی یک خط هم ازش نخونده بودم و بستم و از اتاقم بیرون زدم. گذاشتن اولین قدمم در سالن، مصادف شد با ورود بابا به خونه! با
اینکه از دستش دلخور بودم اما طبق عادت به سمتش رفتم و گفتم: سلام… خسته نباشی بابا. كيف چرمش رو کنار چوب لباسی قرار داد و نگاهشو بهم دوخت. چهرش به شدت خسته و البته غمگین میزد. در جوابم گفت: ممنون. پرسیدم: اتفاقی افتاده بابا؟ خیلی آشفته به نظر میای. دستش روی دکمه های کتش ثابت موند پس حدسم درست بودش قطعا یه اتفاقی افتاده. کلافه نفس عمیقی کشید و بیحاشیه گفت: کارن فرار کرده… یعنی فکر کنم فراریش دادن. ماتم برد و به جرعت میتونم بگم برای چند لحظه نفس کشیدن هم از یادم رفت …