دانلود رایگان رمان همراز دل اثر ریحانه نیاکام
دانلود رمان همراز دل اثر ریحانه نیاکام به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
همراز، دختری که در گذشته اتفاقاتی افتاده که پدر و مادرش و از دست میده و با خاله اش زندگی میکنه. در این بین با آمدن عموی همراز و برگشتن همراز پیش خانواده پدریش و آشنا شدنش با امیر ارسلان…..
خلاصه رمان همراز دل
امروز روز پرکاریست. زیرا طبق خواسته تارا جان (خاله بنده) تمامی لباس هایی که از فصل قبل مانده بود را به حراج گذاشته بود. و از آنجایی که کارهایش تک و منحصر بفرد است، مشتریان زیاد و خاص خودش را دارد. طبق معمول با دیر رسیدنم با اخم های خاله تارا روبرو شدم که درکنار خانوم رحمانی ایستاده بود. حینی که بهم چشم غره می رفت؛ جواب خانوم های مراجعه کننده را هم می داد.
بعد از فارغ از تمامی سوال و جواب ها، آنان را به خانوم رحمانی سپرد و به سمت من آمد و با آن حرصی که کمتر شده بود گفت:
– چرا دیر کردی؟ خوبه بهت تذکر داده بودم امروز کارم زیاده و مراجعه کننده ها زیاد و این می تونه چقدر واسه گرفتن سفارش خوب …. باشه … اخه چرا اینقدر سربه هوایی؟
– قربونت برم تارا جان. اینقدر حرص خوردن خوب نیستا. خب چه کنم خواب موندم عزیزدلم. فدات بشم قول میدم تا آخر وقت جایی نرم و امروز دربست در اختیار توام.
بعدم خم شدم و بوسه ای روی گونه اش کاشتم و به سمت اتاقم رفتم. و برای یک روز پرکار خودم و آماده کردم … دوباره با حجم زیادی از سفارشات روبرو شدیم که نیاز به استخدام نیروی جدید جهت صرف حداقل کمترین زمان ممکن برای ارائه سفارشات مشتریان داشت.
تارا – همگی خسته نباشین. امروز خیلی زحمت کشیدین و بهم کمک کردین. منم بهتون قول میدم جبران کنم … بازم ممنونم.
همه درجواب تعارفات تارا حرف هایی زدندو منم واسه عوض کردن جو و مثلا در جواب تشکر گفتم.
– خواهش میکنم خاله خانوم. وظیفس این حرفها رو نداره که. ایشاالله یه شوهر خوش تیپ پولدار گیرت بیاد. اونوقته که خستگی امروزم از تن ما در میره!!!!!
از صفحه ۶۷ به بعد کلا قاطی پاتیه لطفا ویرایش کنید بعد رمان رو اپلود کنید
پارت های رمان جابه جا هستند و ادم گیج میشه لطفا ویرایش کنید
کدوم پارت؟
کدوم پارت ها؟
صفحه چند؟