دانلود رایگان کتاب دیوار اثر ژان پل سارتر
دانلود کتاب دیوار اثر ژان پل سارتر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دیوار نام یک کتاب ادبی است که توسط ژان پل سارتر، نویسندهٔ اهل فرانسه نوشته شدهاست. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است. این کتاب از چند مجموعه داستان تشکیل شده است که به ترتیب عبارتند از: دیوار، اتاق، هروستراتوس، صمیمیت، و کودکی یک رهبر. داستان دیوار اولین قصهی این مجموعه داستان درباره سه زندانی سیاسی است. این سه نفر فردا اعدام خواهند شد و زوال ذهنی این افراد از دیدگاه پزشکی مهربان که گویی برای آرام کردن آنها در آن محل حضور دارد و ژان پل سارتر با جزئیاتی دقیق، زیبا و دلهرهآور این داستان را روایت میکند …
خلاصه کتاب دیوار
بلند شدم و به طرف تل خاکه زغال رفتم توم چرتش پاره شد و نگاه زهرآلودی به من انداخت؛ چون کفش هایم صدا میکرد عصبانی میشد. از خودم میپرسیدم آیا صورت من هم مثل صورت او خاکستری است یا نه دیدم که او هم عرق میریزد. آسمان با شکوه بود، هیچ روشنایی در این کنج تاریک نفوذ نمیکرد و کافی بود که سرم را بلند بکنم تا دب اکبر را ببینم ولی با سایق خیلی فرق داشت شب پیش از زندانم در سرای آرشوک میتوانستم یک تکه بزرگ آسمان را ببینم و دیدن آن در هر ساعت روز برایم یک جور خیال تولید میکرد.صبح
وقتی که آسمان به رنگ آبی سخت و سبکی بود، به یاد پلاژ های ساحل اقیانوس اطلس افتادم، ظهر خورشید را می دیدم و به یاد پیاله فروشی شهر سویل افتادم که در آنجا نوشیدنی مینوشیدم و ماهی آنشوا با زیتون میخوردم، بعد از ظهر در سایه واقع شده بودم و به فکر سایه عمیقی افتادم که روی نیمه میدان های مسابقه میافتد در حالی که نصف دیگرش جلو خورشید میدرخشد؛ در حقیقت احساس دردناکی است که آدم ببیند تمام زمین به آسمان منعکس میشود. اما حالا میتوانستم تا دلم میخواست به هوا نگاه بکنم، آسمان.
هیچ چیزی به خاطرم نمیآورد من این حالت را بیشتر دوست داشتم رفتم پیش توم نشستم. مدتی طول کشید. توم با صدای خفه ای شروع به صحبت کرد. اگر او دائماً وراجی نمیکرد، نمیتوانست فکر خودش را جمع بکند گمان میکنم با من حرف میزد اما به من نگاه نمیکرد. بی شک میترسید که رنگ خاکستری و عرق مرا ببیند. ما برای همدیگر شبیه آینه و بلکه بدتر از آن هم شده بودیم او مرد بلژیکی زنده را تماشا میکرد و میگفت: تو چیزی سرت میشود؟ من که عقلم به جایی نمیرسد. من هم در حالی که به بلژیکی نگاه میکردم …