دانلود رمان نازدانه پاییزی اثر رها شاه محمدی
دانلود رمان نازدانه پاییزی از رها شاه محمدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
در این ساعت برای کاربران عزیز رمان بوک 🎀 داستان زندگی دختری استوار و باوقار که جهت گریز از روزهای سخت و ناخوشایندی که در خانواده اش افتاده، همگام با رفیق خود تهران را به قصد شیراز ترک می کند تا در همسایگی حافظ و شهر گل و بلبل و بهارنارنج بتواند التیامی بر زخم های خود بگذارد، با خودش پیمان می بندد که هرگز برگشتی به شهر و گذشته اش نداشته باشد، اما تقدیر برایش برنامه ای دیگر دارد و او را وادار می کند مخالف میل خود و بابت کمک به خانواده اش به تهران بازگرداند و در تلاش برای شغل با شخصی آشنا می شود که …
خلاصه رمان نازدانه پاییزی
قرارم با صاحب خانه برای ساعت هفت بود … یک ساعت وقت داشتم تا از این خانه که پنج سال سخت و طاقت فرسا را در آن گذرانده بودم , خداحافظی کنم … از منظره بلوار کاج که از تراس خانه مشخص بود … از خاطره تمام شب هایی گوشه تراس کز میکردم و خیره به غروب های دلگیر شیراز , خاطراتم را مرور میکردم … قدم هایم را به سمت در باز تراس کج کردم… پایم را که روی سنگ سرد تراس گذاشتم نفس عمیقی کشیدم و همانطور خیره به درختان کاج کنار بلوار , جلوتر رفتم و دستم را به نرده ها تکیه دادم
نگاهم بین ماشین های پر جنب و جوش و آدم هایی که رد میشدند میچرخید و ذهنم گیر کرده … بود در جایی میان روز های سرد پاییز پنج سال پیش … روزهای پریشانی و درماندگی … تمام زندگیم را در یک چمدان جمع کردم و با دنیایی از بغض و کینه به شیراز کوچ کردم … این خانه را با کمک دوست قدیمی ام که در شیراز زندگی میکرد گرفتم … اثاث خانه را هم با کمک او گرفتم … جایی را بلد نبودم … من بودم و یک چمدان لباس و مقداری پول که از بابا گرفته بودم … یک خانه گرفتم و یک سری اثاث
تا ماه ها چپیدم گوشه ی این خانه و در افسردگی محض روزهایم … را ورق زدم … هفته ها از خانه خارج نمیشدم و با ته مانده پولی که برایم مانده بود سر میکردم آخر سر هم کسی که مرا به زندگی بر گرداند نیلوفر بود … همان دوست قدیمی … تنها دوستی که داشتم … زمین خورده بودم و قصدی هم برای بلند شدن نداشتم … نیلوفر دستم را گرفت و بلندم کرد … اولین قدم یک دکتر روانشناس بود و مشتی قرص اعصاب و ضد افسردگی … اسیر همان چیزی شده بودم که حالا به سر مادرم آمده بود …