دانلود رایگان کتاب عروسک فرنگی اثر آلبا دسس پدس
دانلود کتاب عروسک فرنگی اثر آلبا دسس پدس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
عروسک فرنگی اثر آلبا دسس پدس، داستان مشاور حقوقی موفق به نام جولیو بریجینی است که مردی میانسال و ثروتمند بوده و هیچ علاقهای به ازدواج ندارد. جولیو یک روز در یک کافه متوجه دختری بسیار معمولی در حدود سن 17 میشود و ناگهان نسبت به دختر کشش پیدا میکند. دختری نه زشت و نه زیبا، نه دوست داشتنی و نه نفرتانگیز، دختری که ساده است و نیست، معصوم است و نیست. آنچه جولیو را در خود کشیده است اگرچه بنا به گفتههایش هوسی بیش نیست، اما چنان ژرف است که بازشناسیش از عشق ساده نیست.
مسیر داستان به گونهای است که نویسنده قصد نشان دادن فکر پلید مرد در برابر زن را دارد. اما با توجه به قصد شوم جولیو در برابر ایوانا حدس پایان داستان بسیار سخت است. آلبا دسس پدس در پی به تصویر کشیدن شخصیتهای مطلقاً خوب یا بد نیست. قهرمانهای داستان این کتاب خاکستری بوده که تمام غرایز خوب و بد انسانی را در خود دارند …
خلاصه کتاب عروسک فرنگی
به ندرت پیش می آمد که جولیو در آن ساعت شب در خیابان باشد. پیش خودش حساب کرده بود که جلسه حدود ساعت هشت تمام میشود (البته اگر همه چیز بر وفق مراد پیش میرفت ولی مدیر شرکت ساختمانی فوراً مفاد قرارداد را پذیرفت و جولیو با چک دریافتی در جیب کارش تمام شد. جوليو معمولاً تمام بعد از ظهر را در دفترش میگذراند و چراغ همیشه روشن روی میزش مانع میشد تا به خاطر آورد در ماه مه هوای شهر رم، خیلی دیر تاریک می شود. منشی را زودتر از معمول مرخص کرده بود و آن هم به خاطر این که در این اواخر خیلی از او کار کشیده بود مثلاً خواسته بود جبران کند.
از طرف دیگر مطمئن بود که باید با مهندس آماتی مدتی چک و چانه بزند و دیگر مجبور نیست به دفترش برگردد. در نتیجه به همکارش سفارش هایی کرده و رفته بود میترسید در غیبتش حادثه ای رخ بدهد. ولی هرگز حادثه ای رخ نمی داد همکارش آقای آنجلتی، مرد وظیفه شناس و هشیاری بود جولیو با خودش گفت: «کارمند فوق العاده ای نیست ولی به هر حال مورد اعتماد است برای این که وسوسه نشود و به طرف دفترش راه نیفتد پیاده به طرف خیابان پو رفت. خیابانی که زمانی یکی از خیابانهای شیک شهر رم به شمار میرفت و اکنون فقط خیابان اصلی محله ای بود که ساکنانش از طبقه متوسط و کارمندان ادارات دولتی بودند.
تابلوی مغازه ها زیاده از حد نورانی و رنگارنگ بود بوتیک ها و فروشگاه های مواد غذایی به هم چسبیده بودند. ویترین فروشگاه های مواد غذایی پر از ماهی بود. از جمعه هایی بود که نباید در آن گوشت خورد. هنوز کسانی هستند که چنین رسومی را رعایت کنند پایان ماه بود و کارمندان حقوق گرفته بودند. پیاده روها مملو از جمعیت بود. همه در آن شب مطبوع بهاری راضی به نظر میرسیدند. جولیو نیز سرحال بود؛ هم به خاطر آن چند ساعت آزادی غیر مترقبه هم به خاطر هوای خوب بهاری و در ضمن به خاطر چکی که گرفته بود و در جیب داشت حس میکرد که به نحو عجیبی سرحال .است بیخودی جلوی ویترینهای نورانی می ایستاد؛ جلوی مغازه هایی که مثل ایام کریسمس با سال نو تزیین شده بودند …