دانلود رایگان کتاب پدر پولدار پدر فقیر اثر رابرت کیوساکی
دانلود کتاب پدر پولدار پدر فقیر اثر رابرت کیوساکی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دربارهٔ روش های زندگی افراد پولدار و افراد بیپول صحبت میکند. او از کودکی خود مینویسد و اینکه زندگی در کنار پدر واقعی او که یک معلم باهوش و بسیار محبوب اما فقیر بوده و زندگی در کنار پدر بهترین دوستش که او دوستش را دربارهٔ پول و قواعد آن آموزش میداد و بسیار ثروتمند. کیوساکی میگوید: یکی از پدرانم برای به دست آوردن چند دلار جان میکند و دیگری مشت مشت پول درمیآورد. یکی از پدرانم به من یاد میداد که سوابق تحصیلی و کارم را چطور بنویسم که بتوانم شغل خوبی به دست آورم و دیگری به من میآموخت که چطور طرح های قوی مالی و بازرگانی را خلق کنم، تا بتوانم برای دیگران شغل ایجاد کنم …
خلاصه کتاب پدر پولدار پدر فقیر
“یک شراکت شکل گرفت” فردای آن روز پیش بهترین دوستم مایک رفتم و آنچه که بین من و پدرم روی داده بود را از الف تا یا برایش گفتم. باید بگویم که من و مایک تنها شاگردان فقیر مکتب بودیم. مایک هم مثل من با کمی بخت که یارش شده بود، به این مکتب راه پیدا کرده بود. یک گادی چی بود که هر روز مسیر مکتب را میپیمود و ما هم سوار بر گادی خانه تا مکتب را مسیر طی میکردیم و سر وقت تعیین شده به همراه دیگر بچه های ثروتمند داخل مکتب میشدیم. ما واقعا فقیر نبودیم، اما این احساس برای ما به وجود میآمد
به خاطر اینکه میدیدیم سایر بچه ها دستکش های بیسبال نو و بایسیکل و هرچیز نو داشتند و ما نداشتیم. پدر و مادرم وسایل و امکانات اولیه را همچو غذا، خانه و لباس تهیه کرده بودند. این تمام توانایی آنها بود. پدرم همیشه میگفت که اگه کودم چیزی میخواین برایش کار کنین. ما چیزهای بسیاری میخواستیم، اما برای پسرهای ۹ ساله همچو من فرصت کار موجود نبود. مایک پرسید: خو حالی چی کنیم تا پیسه پیدا کنیم؟ من گفتم: نمی فاموم اما نظرت در مورد شریک شدن با مه چی است؟” او موافقت کرد و در آن صبح شنبه، مایک
نخستین شریک کاروباری ام شد. تمام آن روز صبح را فکر کردیم که چگونه پول پیدا کنیم. گاهی درباره دوست های ناجوان ما صحبت میکردیم که در آن روز در خانه ساحلی جیمی از آب و هوای آنجا لذت میبردند. این مساله ما را کمی رنج داد، اما آن رنجش برای ما خوب شد به خاطر اینکه به ما روحیه داد و تشویق کرد تا راهی را برای پیدا کردن پول بیابیم. بالاخره در آن بعد از ظهر مفکوره بسیار جالبی به کله های ما راه یافت. این مفکوره مایک بود. او درباره آن در یک کتاب علمی خوانده بود. با هیجان دستهای خود را به هم …