دانلود رایگان رمان در جستجوی مادر سو و سامان (بازنویسی مجدد) اثر حانیا بصیری
دانلود رمان در جستجوی مادر سو و سامان (بازنویسی مجدد) اثر حانیا بصیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
فکرش را بکن یک جوان بی سر و سامان بیست و چند ساله باشی، عالم و آدم با یگدیگر متحد شوند تا در مغزت فرو کنند سر و سامان گرفتن فقط در ازدواج و بچه دار شدن خلاصه نمیشود و در زندگی راهکار های دیگری هم برای رسیدن به این مهم وجود دارد؛ درحالی که هدف والا و اصلی خودشان از ازدواج ترک اعتیاد و بد دلی و سر به راه شدن و «حالا یک بچه بیاورد شوهرش سیم و سنجاق را رها میکند …
خلاصه رمان در جستجوی مادر سو و سامان
برای بار چندم جلوی آینه پوزخندی زدم و گفتم: دیگه بازی تموم شد نامزدمو بدید برم. از آن جایی که در اینترنت خوانده بودم دختر ها همه عاشق مردهای قاطع و جدی و البته عاشق میشوند یقه پیراهنم را صاف کردم و دوباره به آینه اشاره کردم و همراه پوزخند گفتم: منو یادت باشه می گیرمت. آقاجان از پشت سرم رد شد و همانطور که کمربندش را میبست گفت: تو همت کن آب دماغتو بگیر زن پیشکش. این تیکه کلام هایش قشنگ به بابا خدا بیامرزم رفته بود یک باره با یکی از سخنان گوهر بارش برج آرزوهایم را به هم کف
چهل متری تبدیل میکرد. اما اینبار فرق داشت ما رسما به خواستگاری میرفتیم و این آخرین شانس من بود زیرا هفت محل پایین تر و هفت محل بالاتر دختری نمانده بود که ما در خانه شان را حداقل دوبار نزده باشیم، شایان به ذکر است که بگویم بار دوم را برای محکم کاری میرفتیم تا خدایی نکرده کسی از قلم نیفتد و دلش بشکند، خلاصه چند محل است و یک عزیز آقا. مادر همچنان توی خانه راه میرفت داد میزد اگر اینباروهم آبرویش را در مراسم خواستگاری ببرم خانه راهم نمیدهد. هر بار که میخواهیم برویم خواستگاری همین
حرف ها را تکرار میکند مادر است دیگر. دلش همیشه شور بچه هایش را میزند، البته کمی حساس هم هست که باید اصلاح شود، مثلا آخرین خواستگاری که باهم رفتیم من به او گفتم از اتاق بیرون برود و خسرو که پاهایش از زیر تخت بیرون زده بود را هم همراهش ببرد تا من و همسر آینده ام با هم خصوصی صحبت کنیم به او بر خورد! گفت: من بروم تو هم یک مهره سوخته به حساب میایی تقصیر خودم بود نباید یک شب قبل خواستگاری برایش فیلم اکشن میگذاشتم بعد گفتن این حرف هرچه موز از اول شب توی کیفش گذاشته بودم …