رمان معمر
عنوان | رمان معمر |
نویسنده | ریحانه نصیری |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی، درام |
تعداد صفحه | 246 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان معمر اثر ریحانه نصیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این رمان، داستان پیرمردی، در میان شوریدگی از جنس نفرت، قلب فرتوتش زیر آواری از خاطرات تلخ گذشته شکسته شده! با هجوم یک اتفاق ناگهانی به راحتی استشمام میکند بوی تعفن و رغبت انگیز عشقی کهنه را؛ اما دروازهی قلبش قفلی دارد از تبار کهنگی که هیچکس توان عبور از آن را ندارد …
خلاصه رمان معمر
جز صدای قاشق ها و چنگال های نقره ای و باریک چیزی در فضای خانه به گوش نمیرسید؛ ظاهراً کسی دلش نمیخواست حرفی بزند. در خانهی حاج رضا هر کس هر دردی داشت حق نداشت سر سفره غیب کند و باید همه در کنار هم غذایشان را میخوردند صنم بانو جز بازی بازی کردن غذایش کاری از او سر نزد فقط او نبود که به غذای جلویش بی میل بود. بقیه هم ظاهراً دلشان غذا نمیخواست. پدر برای آن که به دست پخت زنش بی احترامی نکند قاشق های سر خالی را به دهانش میرساند تا همه فکر کنند او مثلاً
غذا میخورد آن دو برادر هم که هیچ وقت دعوای آن چنانی میانشان رخ نمیداد حال علاقه ای به دیدن هم نداشتند و هر کدام سرشان پایین بود و با اخم چشم به بشقاب های گلدار و چینی جهاز مادرشان نگاه می کردند. شهین در دل کوچکش ولوله ای به پا بود که آن سرش ناپیدا هر کدام که از در آمده بودند هیچ حرفی جز اخمهایشان به شهین تحویل نداده بودند و این مزید بر علت شده بود که لرزش خفیفی میان دستان و بدنش در دوران باشد و قلبش مانند گنجشکی در سینه بتپد. تنها فرد بی خیال که مثل همیشه از خوردن غذایش لذت میبرد کسی نبود جز مهین. نه
این که هیچ نگرانی نداشته باشد نه! او از همه چیز بی خبر بود برای همین آسوده تر غذایش را میل می کرد. تیمور آنقدر چنگالش را در دستهایش فشرد که چنگال از وسط خم شد و صدای نه چندان خوشایندی در فضای مربعی شکل پذیرایی ساطع شد. پدر سرش را بالا گرفت و به پسرش که حال خوبی نداشت نگاه کرد طاها حتی به خود زحمت نداد نگاهی به او بندازد چون دلیل ناآرامی او را به خوبی میدانست. چشم های همه نگران بود همه ساکت بودند که بلاخره صنم بانو دهن باز کرد و با صدای نگران و مادرانه ای گفت …
- انتشار : 19/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403