دانلود رمان آبان اثر هاله نژاد صاحبی
دانلود رمان آبان اثر هاله نژاد صاحبی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آبان زند، دختره هفده سالهای است که به جبر رسوم، خون بس یک مرد متاهل میشود! مردی جذاب که دلبسته همسرش است و زندگی اش را دوست دارد اما مجبور میشود آبان را عقد کند …!
خلاصه رمان آبان
هنوز قدمی از اتاق خارج نشده بود که چشمش به مادر حافظ افتاد. دست خودش نبود اما به آنی بدنش یخ بست و لرز به اندامش افتاد میدانست قرار نیست در این خانه از کسی روی خوش ببیند. ترسیده آب دهانش را بلعید و کوتاه زمزمه کرد: س… سلام. معصومه خانم که در حال پهن کردن سفره بود با صدای سلام آبان به آرامی به سمتش چرخیدو با نگاهی یخ زده براندازش کرد زیر نگاه یخ زده و سردش بند بند وجودش لرزید… این مادر داغدار بود… محال بود او را نقره داغ نکند. همانطور که تصور کرده بود قوری را روی زمین گذاشت و با صدایی که مشخص بود تمام شب را گریه کرده، زمزمه کرد:
اغور بخیر عروس خانم دیشب خوب بود؟ از داداش دختری که پرپرش کردین راضی بودی؟ لبش را گزیدو سرش را پایین انداخت. نباید حرفی میزد. اصلا مگر حرفی هم داشت؟ کاری که فواد با این خانواده کرده بود جای هیچ حرفی برایشان نگذاشته بود. سرشان تا ابد جلویشان خم میماند.حتی با وجود ماجراهایی که پیش آمده بود. -چیه؟ لال شدی؟ غزل منو کردین زیر یه من خاک و شدی عروس اعتمادیها… آرزوهای غزلمو با خودش به گور کردین و شدین وصلت کارمون. خوشحالی الان نه؟ معلومه که خوشحالی… تو کجا و عروس یه دونه پسر اعتمادی ها کجا حرفی نمیزد تا شاید
دل پر درد این مادر آرام شود اما… قرار نبود روزش به خیر شود. هنوز سر به زیر ایستاده بود که به سمتش حمله شد. قدمی عقب رفت اما باز ایستاد اگر با کتک زدن او آرام میشد، قطعا دریغ نمیکرد. مادر بود.. مادر بود و نابرادرش بد زخمی به دلش زده بود. موهایش را از روی مقنعهاش در چنگ گرفت و هق هق گویان فریاد زد: خدا ازتون نگذره، خدا از داداشت نگذره که نقره داغم کردین داغ زدین به قلب من مادر… خدا جوابتونو بده. به گریه افتاد. نه از درد کشیدگی موهایش.. از دردی که در دل این مادر بود در حالی که مانند معصومه خانم با صدای بلند گریه میکرد دستهایش را دو طرف صورت او گذاشت …
خیلی خیلی خیلی قشنگ بود. اصلا نمیدونم چی بگم انقدر زیبا و جذاب بود که دلم نمیخواست تموم بشه .ممنونم از نویسنده و مشتاق خواندن بقیه آثارشون هستم)