رمان بلم سنگی

دانلود رمان بلم سنگی اثر ژوزه ساراماگو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان این رمان، جهانی را به تصویر می‌کشد که در آن، شبه جزیره ی ایبِری از قاره‌ی اروپا جدا شده و آزادانه بر روی اقیانوس اطلس شناور است. سازمان های دولتی مختلف در سراسر جهان مجبور شده اند که در برابر عواقب شوکه کننده این رویداد از خود واکنش نشان دهند اما برای پنج شخصیت اوضاع به شکل دیگری رقم می‌خورد و آن ها بیش از هر زمان دیگری به هم نزدیک می‌شوند. شخصیت های اصلی کتاب، همزمان با جا به جایی زمین زیر پایشان، سفری را آغاز می‌ کنند که مسیر زندگی شان را برای همیشه تغییر خواهد داد …

خلاصه رمان بلم سنگی

نخستین شکاف در تخته سنگ هموار طبیعی بزرگی در جایی در این کوهستان آلیرس پدیدار شد این رشته کوه در انتهای شرقی پیرنه با شیب ملایمی به سوی دریا سرازیر می‌شود و همانجاست که سگ‌های بداقبال اکنون پرسه می‌زنند، تلمیحی که با زمان و مکان نامتناسب نیست، چون همۀ اینها به رغم ظواهر به هم مربوط است یکی از سگ ها به نام سمج، که پیشتر گفتیم از هر نوع حمایت خانگی محروم شده و در نتیجه ناچار بود خاطره نا آگاه مهارت اجدادی را در شکارگری بیاد آورد تا بتواند خرگوش سرگردانی را بگیرد با برخورداری

از شنوایی نیزی که از ویژگی‌های نوع اوست لابد صدای شکافتن سنگ را شنیده بود چون گرچه نمی‌توانست از بویایی کمک بگیرد به جنگ نزدیک شد پره های بینی اش را گشاد کرد و از کنجکاوی و ترس مو بر تنش سیخ شد. شکاف که تا کنون ظریف بود، هر ناظر انسانی را به یاد خطی می انداخت که با نوک تیز مدادی کشیده شده باشد. و روی هم رفته از خط دیگری که با شاخه ای روی خاک سفت یا شل و ترم یا روی کین کشیده بودند فرق می‌کرد. البته اگر بخواهیم بر سر چنین نازک خیالی‌هایی وقت تلف کنیم اما هر چه سنگ

نزدیکتر میشد شکاف بزرگ و عمیق تر و گسترده‌ تر میشد و سنگ را تالبه تخته سنگ و بعد سراسر می‌شکافت و اگر مردی در آن دور و برها جرأت می‌کرد به این پدیده نزدیک شود، می‌توانست دستش را تا مچ و بعد تا بازو لای آن بگذارد. سنگ سمج هیجان زده و بیقرار دوروبر آن می گشت و هنوز نمی‌توانست بگریزد، ماری که نه سرش پیدا بود و نه دمش مجذوبش می‌کرد و ناگهان سردرگم شد. نمی‌دانست در کدام سو بماند، آیا در فرانه بماند یعنی جایی که حالا در آن بود. یا در اسپانیا که سه وجب بیشتر از او دور نیست، اما این سگ …