دانلود رایگان رمان عشقی در چنگ غرور اثر سانیا
دانلود رمان عشقی در چنگ غرور اثر سانیا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دختری به اسم مهسا که شخصیت قوی و محکمی دارد و هیچ وقت به کسی اجازه نفوذ به زندگیش را نداده است، تا زمانی که با یک پسر به اسم آراد برخورد میکند، درگیری هایی پیش میاید که باعث میشود آراد به فکر انتقام بیافتد، انتقامش با عاشق کردن مهسا شروع میشود وقتی غرور مهسا خورد میشود، اورا رها می کند، سال ها میگذرد و دوباره در دانشگاه باهم برخورد میکنند …
خلاصه رمان عشقی در چنگ غرور
ملیسا هنوز باهام قهر بود. انگار از اون پسره خوشش اومده. بدرک! من که ازش متنفرم. اگه دوباره ببینمش بهش نشون میدم دنیا دست کیه. کتاب خاطراتم و بستم. مامان از داخل آشپز خونه داشت صدام میزد. از جام بلند شدم و به آشپزخونه رفتم. ملیسا کنار مامان نشسته بود و با عصبانیت نگاهم میکرد. مامان با لحن جدی و دلخوری گفت: شما دو تا چتونه؟ کلافه نگاهی به مامانم انداختم و همونطور که نگاهم و از ملیسا میدزدیدم گفتم: هیچی! من مشکلی ندارم. مامان دستش و به کمر زد و با سر به ملیسا اشاره کرد.
-مگه شما بچه اید؟ به ملیسا زل زدم و عصبی غریدم: من مشکلی ندارم. ملیسا هم انگار فقط برای اینکه مامان دست از سرش برداره گفت: منم همین طور! پوزخندی زدم و از آشپزخونه مستقیم به اتاقم رفتم. تینا بهم زنگ زد و گفت که به میدان اون روز برم تا همدیگه رو ببینیم. منم قبول کردم. یه شلوار قهوه ای با کاپشن کرمی پوشیدم. موهام و همین طوری باز گذاشتم و یه کلاه قهوهای رنگ هم سرم کردم و از خونه بیرون رفتم. حداقل بهتر از تحمل اخم و تخم بی جای ملیسا بود. هوا یکم آفتابی بود؛ ولی همچنان
سرد بود. بالاخره زمستون بود. من که عاشق همین زمستون و سرماشم. دست هام و داخل جیب کاپشنم بردم. فقط منتظر بودم اون پسر رو ببینم. نه که ذوق داشته باشم یا دلم براش تنگ شده باشه. پوزخندی زدم. من میخوام حالشو بگیرم. حتی هنوز نمیدونم اسمش چیه؟ اصلا اسمش به من چه؟! بزار هیچ وقت هم نفهمم. با انداختنش رو زمین دلم خنک نشده. باید یه بلای بدتر سرش بیارم. تینا و نسیم که یکی از دوست های تینا بود؛ کنار هم نشسته بودند. سلام بلندی به هردوشون گفتم که با مهربونی جوابم و دادند …
عالی بود ولی آخرش خیلی غمگین بود
رمان بسیار جذابی بود مخصوصا شخصیت دختره
پیامد این رمان این بود که مغرور باشیم ولی نه بیش از حد
این ذمان یه اشکال بزرگی داشت و خود کشی پسر بود من فک کردم پسره فیلم بازی میکنه تا دختره رو بسنجه و انتظار داشتم وقتی به تیمارستان میبرنش اراد بیاد و جلوشونو بگیره و به دختره بگه که برای اینکه منو فراموش کنی و دیگه بهم فک نکنی این کارو کردم که فک کنی مردمو و تموم ولی نمیدونستم اینقد برات مهم هستم که کارت به اینجا بکهشه
اگه رمان به این صورت تموم میشد هیجانی تر و جذاب تر میشد حداقل از نظر من
بد ترین حس دنیا رو داشتم وقتی به پارتای آخرش رسیدم. فکر نمیکردم برای به رمان اینطور شوک و غم و ترسی تو دلم بپیچه. عررررررررر
خیلی زیبا بود کلی سر مرگ آراد گریه کردم و تشابه اسمی من از اسمم هم بدم اومد
عالی بود خیلی قشنگ بود فقط آخرش خیلی شک که کننده بود برا من که خیلی سخت حرم شد ولی زیبا بود🔥👍سوال:برای دیدن رمان های دیگه از همین نویسنده به کجا مراجعه کنم؟
داستان بسیار بسیار قشنگی بود ولی آخرش خیلی شک بزرگی به من وارد کرد واقعا غمگین بود.سوال:بقیه رمان های این نویسنده رو کجا میشه پیدا کرد؟
قشنگ بود ممنون از نویسنده اش
جالب نبود بد تموم شد
زیبا بود، بد تموم شد چون ژانرش غمگین بود کلا
جالب نبود