دانلود رایگان رمان خشم و شرم اثر زهرا اسماعیل زاده
دانلود رمان خشم و شرم اثر زهرا اسماعیل زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
جاوید شایانفر، مردی که از سنگ است و وجودش از نفرت پر شده، نفرتش از کیست؟ اصلا بخاطر چیست؟ فکرش فقط هدف خوف انگیزش است! هدفش تک دختر و تک فرزند خانواده رضاییها؛ دختری بیگناه که از راز بزرگی که باعث هدف جاوید شده است خبر ندارد و بازی زندگی نیز قصد دارد خودش را هم وارد کینهای دیرینه کند. هویت جاوید شایانفر به وقتش پدیدار میشود، هویتی که دوئل بزرگی را در خود نحفته، جاوید کیست؟ جاوید برای انتقامش دست از دخترک میکشد یا او را هم وارد این نفرت و کینه میکند؟ …
خلاصه رمان خشم و شرم
در اتاق رو باز کرد روی تخت پرتم کرد تو خودم پیچیدم و نالیدم: هیچوقت نمیبخشمت. حس کردم ایستاد قهقه بلندی سر دادو عصبی خندیدو گفت: تو من رو ببخشی؟ کی بخشش خواست؟ منم که نمیزارم هیچ کدومتون یه روز خودش داشته باشین له میشین مطمئن باش بچه! -امیدوارم… یه روزی بیاد که پشیمون شی واقعیت رو بفهمی و اونوقت منم که نمیبخشمت از اینجا هم میرم، ازت متنفرم خیلی پستی. چند تا مشت روی شکمم کوبید که حس کردم خون تو دهنم اومد. مشتهای پی درپی جاوید مساوی شد با جیغهای من که دل سنگ رو هم آب میکرد اما این مرد بی رحم رو نه…
در باز شد و صدای شوکه بیبی پیچید. چند دقیقه بعد جاوید ازم دور شد و ولم کرد. صدای بی بی پیچید: دیوونه شدی؟ سوگل که حالش خرابه تو دیگه این کارا رو نکن؛ پسر ببین با دختر چیکار کردی. مکث کردو ادامه داد: میرم زنگ بزنم دکتر بیاد به خدا بشنوم باز صدای این بچه عمارت رو برداشته میام خودم یه بلایی سره جفتتون میارم. صدای در اومد و نشونه این بود که بیبی را رفته. مثل مار تو خودم میپیچیدم و بیصدا گریه میکردم باورم نمیشد که تو اون حال بودم تا به حال حتی به این چیزها فکر هم نمیکردم اما الان تو این وضعیت بودم. نیم ساعت دوتامون تو اتاق بودیم اما صدای
عصبی و گاهی آروم جاوید رو میشنیدم. در باز شد و بیبی وارد شد و گفت: بفرمایید. با این حرف بیبی متوجه شدم که دکتر اومده و حضورش رو کنارم حس کردم متعجب گفت: چیشده؟ جاوید عصبی گفت: اینهاش دیگه به شما ربطی نداره معاینه کن تموم. دکتر هم عصبی گفت: معلوم نیست چه بلایی سر دختر بیچاره آوردی که اینجوری صورتش خونیه و شیشه روشه. صدای آروم بیبی رو شنیدم که گفت: جاوید آروم باش. صدای دکتر اومد: یه حوله خیس بیارین باید خونهای رو صورتش تمیز بشه معاینه کنم. بیبی از اتاق بیرون رفت و بعد از چند دقیقه با صدای در فهمیدم برگشته …