دانلود رایگان رمان دوری ات زمینم می زند اثر سپیده فرهادی
دانلود رمان دوری ات زمینم می زند از سپیده فرهادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان بوک ✉ همینک با ما باشید در زندگی دختری به اسم محبوبه که گرفتار تعلق و شوقی دوطرفه با پسرعمویش کوروش است که عازم خارج جهت ادامه تحصیل است، سر به هوایی و سادگی محبوبه منجر به عطشی بی پایه با پسری به نام سپنتا می شود که نیت و صداقتی از نزدیک شدن با او ندارد و به پسرعمویش دلسرد می شود، بعد از اندک مدتی با کارت عروسی سپنتا در دستانش رو به رو می شود و اکنون کوروش به ایران بازگشته و شاغل در دانشگاه است و به نیت جبران بدی های محبوبه با دخترعمه اش نامزدی می کند که …
خلاصه رمان دوری ات زمینم می زند
قلم را روی میز گذاشتم و با خستگ شیرینی نفس بلندی کشیدم … به کلمات که با قلبم دست و پنجه نرم می کرد، چشم دوختم و در نهایت عینک را با حس خیلی خوب از روی چشم هایم برداشتم و دستانم را در هم قلاب و در امتداد هم کشیدم … جانم !با صدای شکستن مفصل هایم خستگی از تنم بیرون ریخت … گوشه ی لبم را به دندان گرفتم … با همه ی وسواس که به خرج داده بودم، هنوز هم دو دل بودم
ابرو بالا انداختم و لب باز کردم: بدک نشدی! بریم ببینیم می تونی جادو کنی یا نه! عینکم را با حس بهتری به چشم هایم زدم و آهسته و با احتیاط دو سمت کاغذ ابر و باد را گرفتم و بلندش کردم … این بار با شوق بیشتری لبخند زدم … خوب شد ! با آرامش که درونم به پا شده بود، از جا بلند شدم … قاب عکس نقره ی اصل را که از قبل با کل بازار گردی خریده بودم، روی زمین گذاشتم و سر چرخاندم به سمت ساعت،
خورشید خانم با خستگی رخت بسته و جایش را به عصری دل چسب و شیرین بخشیده بود … باید عجله می کردم … از اتاق بیرون رفتم و به محض باز شدن در موج از موزیک شاد به گوش هایم انرژی بخشید … آرام به سمت جلو رفتم و با كنجكاوي از بالای نرده ها به طبقه پایین سرك كشيدم … سالن پایین برخلاف بالا در سکوب مطلق شناور بود … اما در این طبقه چنان صدای موزیک مشت بر سینه می زد که کاملا نشان می داد يک پس سرخوش و جوان توي خانه حضور داشت پشت در اتاقش ايستادم و ضربه ی کوتاه به در زدم …
رمان قشنگی بود و خیلی لذت بردم اما چیزی که به شدت اذیت میکرد سانسور هایی بود که اصلا نمیفهمیدی چیشد و اینکه خیلی حرف ها اصلا معلوم نبود گفته ی کدوم شخصیته و گیجت میکرد
زیبا و قلمی روان
سلام
خسته نباشید به نویسنده عزیز.. رمان خوبی بود🤍
خیلی زیبا بود.احساسات وصف شده خیلی واقعی حس میشد.فقط اینکه جاهای سانسورشدش بدجوری توی ذوق می زد.یهومیدیدی دختره یچی میگه تازه میفهمی توی چه موقعیتی بوده.آخه خب اینم سانسورداره؟🤦
خسته نباشید به نویسنده عزیز🌹🙏
من پنج شش سال پیش یه رمان خوندم که اسمش یادم نیست اصلا
الان که این رمانو خوندم بیشتر قسمتهاش مث همون رمانی بود که قبلا خونده بودم
فکرکردم شاید این همونه اما تاریخ پایانشو که دیدم
متوجه شدم مال سال99 هست
برام سواله این همونه که ویرایش شده🤔😀 یا کپی برداری شده؟
عالی.رمان های این نویسنده ی عزیز عالیه