رمان قتل سپندیار

دانلود رمان قتل سپندیار اثر مریم ثروت (moon shine) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سپندیار نوه‌ی تراب خان ایل بختیاری قلعه تل، یکی از روستاهای خوزستان به دست شاهین برادر لی لی فر به قتل می‌رسد، و لی لی فر به عنوان خونبس، عروس مردی می‌شود که خودش سال‌هاست دل به او داده …

خلاصه رمان قتل سپندیار

*سهراب* صدای گریه های دا (به معنی مادر) همیشگی شده بود… وقتی این جوری شیون می‌کرد و من نمی‌تونستم کاری برای اروم کردنش انجام بدم از خودم بدم میومد. لنگه های در رو اروم باز کردم سیاوش هنوز تو وسط اطاق می‌جوشید و غرغر می‌کرد.. -نه همین که گفتم… من به فرهنگ و اصالتم افتخار میکنم ولی از من نخواید که یه خون بس رو به عنوان همسرم انتخاب کنم اون هم دختری که به هیچ عنوان هیچ گناهی نداره. -ولی تو باید قبول کنی یا باید از خون داداشت بگذری یا خون بس رو قبول کنی.. چون تا وقتی اون بیشرف خودش رو گم و گور کرده هیچ کار دیگه ای از دستمون بر

نمیاد… معلوم نیست کی می‌تونیم پیداش کنیم. -اخه مادر… من نمی‌فهمم این همه اصرار برای چیه؟ برای نشون دادن قدرتتون به یه دختر هفده ساله..؟ یا ثابت کردن خودتون به ایل…؟ اون دختر… یه بچه است که هیچ گناهی جز اینکه خواهر اون نامرده.. نداره.. شماها نمی‌تونید بخاطر چیزی که خودش انتخاب نکرده مجازاتش کنید. سیاوش… لحن مامان سرشار از تعجب و شماتت بود. تصمیممو گرفتم. اگه سیاوش حاضر نیست پا روی عقاید مسخره اش بذاره و احساس عذاب وجدان داره ازارش میده… من خیلی راحت می‌تونم این کار رو انجام بدم… -نه دا… ازم نخواید… من نمی‌تونم

یه همچین چیزی رو قبول کنم.. -ولى من می تونم قبول کنم. چهره، متعجب مادر و سیاوش رو از نظر گذروندم. -سهراب… پسرم…؟ -نگران نباش مادر… من عقدش می‌کنم و اونقدر زجرش میدم که هر لحظه ارزوی مرگش رو کنه… سیاوش با بهت گفت: هیچ میفهمی چی میگی؟ اون دختر همه‌اش هفده سالشه.. -هفده سالشه یا صدسالش، مهم انتقام خون پایمال شده داداش جوونمونه.. نکنه بهمین زودی گئوت (برادر) رو فراموش کردی؟… -چرا داری بی خودی سفسطه می‌کنی…؟ من چرا باید سپندیار رو فراموش کنم؟ دارم بهت میگم ما حق نداریم انتقام خون برادرمون و از یه دختر هفده ساله بگیریم …