دانلود رایگان رمان ماهی زلال پرست اثر آزیتا خیری
دانلود رمان ماهی زلال پرست اثر آزیتا خیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سید یاسین قاضی روحانی، در یک پروندهی پر پیج و خم که هزاران ناگفته دارد خلع لباس میشود و در این بین وارد شدن بهنوش دختر یکی از متهمین پرونده برای کمک به بی گناهی پدرش باعث آشنایی آن ها میشود و سعی در فهمیدن و کشف حقایق میکنند …
خلاصه رمان ماهی زلال پرست
چادر سیاه مچاله اش را از توی کیفش بیرون کشید و با بی حوصلگی آن را روی سرش انداخت. نگاهش به پیرزنی بود که لکولک کنان به سوی در نگهبانی زندان میرفت. بهنوش پا تند کرد و در همان حال مدارک شناسایی اش را از کیفش بیرون آورد سرش پایین بود. زل زدن در نگاه سربازان بدنگاه و دیدن لبخندها، چشمک ها و حتی گاهی اشارات زشتشان دیوانهاش میکرد. با نوک کتانی کف نگهبانی ضرب گرفته بود و منتظر بود مدارکش را تایید کنند. زنی کیسه ای میوه و لباس تحویل ماموری میداد و دختری جست و خیز
کنان برای دیدن پدرش عجله داشت مقابل میز ایستاد و مدارکش را جلوی دست مأموری گذاشت که در دفتر بزرگش چیزی مینوشت. هنوز با پا روی زمین ضربه میزد و ناآرام بود به این هم راضی نشد گوشه ناخنش را زیر دندان گرفت و با حرص آن را کشید سوزش پوست کنده شده اش تلخ تر از نگاه گوشه چشمی مأمور نبود. بی اراده اخم کرد اما بعد نگاهش را پایین انداخت مأموران اینجا برای لغو قرارملاقات با زندانی بهانه نمیخواستند. نوک کتانی اش را روی موزاییک کشیدو دستش را مشت کرد اما چیزی از سوز انگشت
کم نشد. نگاه مأمور روی صورتش سنگين شده بود. او بدون اینکه سرش را تکان دهد تنها با لغزش سیاهی چشم به او نگاه کرد و مرد جوان یک تای ابرویش را بالا برد برگه اش را مهر کرد و امضا زد و بعد آن را مقابل بهنوش گرفت. او لحظه ای کوتاه پلک زد و نفس در سینه اش آزاد شد. وقتی از مقابل میز مأمور رد میشد، هنوز میتوانست سنگینی نگاه او را حس کند. صدای باز شدن زنجیرها ناقوس مرگ بود که در گوش هایش میپیچید. از کنار سربازی گذشت و هم پای پیرزنی که میلنگید قدم به راهروی باریک زندان گذاشت …
بی نظیر وفوق العاده ممنون از نویسنده ی عزیز👍👍👍👍👍❤️❤️❤️❤️❤️❤️
رمان فوق العاده جنجالی بود.قلم نویسنده خوب بود و روند داستان نشان دهنده مهارت نویسنده و ذهن خلاقشون بود.👌
رمان و دوست داشتم اما بعد از تموم کردنش ذهنم فوق العاده خسته بود
عالی
سلام بازم ممنون از خانوم خیری عزیز این رمان شون هم بسیار قشنگ بود خیلی خیلی لذت بردم داستانش خیلی جذاب بود بازم میگم تو این چند تا رمانی که از این نویسنده خوندم بسیار با دقت رو همه کاراکتر ها وحتی موضوع فکر شده بود من که عاشق 6ادی داستان شدم.
ممنون از رمان بوک
واقعا عالی کمه برای این موضوع و قلم 😍
ممنونم از نویسنده
بسیار زیبا و متفاوت ، قلم نویسنده بسیار گیرا و ذهنشون متفاوت
سلام
خوب بود.. یکی از بهترین رمانایی بود که خوندم.. ولی اخرشو دوس نداشتم حسین رفیعی نباید قسر در میرفت
يعنى چى بگم از اين همه زيبايى ، عاشق اين رمان شدم ، دلم نمى خواست تموم شه ، خانم خيرى عزيز فقططططط بنويس و بنويس❤️❤️❤️
بهترين رماني بود كه خوندم لحظه به لحظه ش زيبا بود
بسیار زیبا لذت بردم
خیلی قشنگ بود،یه رمان عالی ،واقعا نویسندش حرف نداره ،با اینکه طولانی بود ولی من هیچ جاش حوصلم سر نرفت،تازه به نظرم پتانسیل اینو داشت که وقتی حقیقت مشخص میشه یه دویست صفحه دیگه روشم بیاد ،مثل بقیه رمانا هم نبود که آخرش همه چی به خوبی وخوشی تموم بشه ،اون روزنامه که دست یاسین بود خار بود تو چشم من
سلام ببخشید من فقط متوجه نشدم سهیل مقدم کی بود؟؟؟؟؟ این فکر داره مغز منو میخوره
یک رمان زیبا با قلمی که فقط از یک نویسنده با استعداد می شه انتظار داشت
رمان ماهی زلال پرست خیلی قشنگ بود ارزش چندین بار خوندن رو داره همه چیز این رمان عالی بود ممنون از نویسنده خوبش خانم خیری و سایت رمان بوک ❤
رمانش حرف نداشت عالیه عالی پیشنهاد میکنم حتما بخونید
پلیسی مذهبی عاشقانه معمایی
عالیییییی حرف نداره واقعا قلم نویسنده روان و دلنشین بود
درود.رمان بسیار بسیار زیبایی بود.چند صفحه ی اول مذهبی به نظر میامد.ولی خیلی خیلی زیبا بود
سلام رمان خیلی مذهبیه؟
سلام .خیر ، من واقعا از رمان لذت بردم
من خیلی رمان میخونم. عالی بود در حد نویسنده های بزرگ قلمتون پخته بود
رمانش عالی بود.داستان متفاوت
قلم نویسنده عالی دور از گزافه گویی
رمان خوبی بود داستانش به هیچ وجه لوس وابکی نبود
سلام فقط چند صفحه خوندم ولی بنظرم قلم نویسنده عالیه
خیلی قشنگ بود