رمان آناکوندا

رمان آناکوندا 1
عنوانرمان آناکوندا
نویسندهمهدیه صابریان
ژانرعاشقانه، پلیسی
تعداد صفحه2204
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رمان آناکوندا اثر مهدیه صابریان

دانلود رمان آناکوندا اثر مهدیه صابریان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

هرمان پسری مبتلا به یک اختلال نادر، اختلالی خطرناک وترسناک که خودش از این موضوع بی‌خبره، پسری بی‌بند و بار و به فکر عیاشی و پول در آوردن از راه خلاف و مردم گریز، با قتل ناگهانی پدرش و شروع تلفن‌های ناشناس و رو شدن حقایقی که درکی ازشون نداره تازه اون به هیولای درونش تبدیل میشه هیولای ترسناکی که نه تنها افراد دور و برش بلکه خودش هم نمیتونه کنترلش کنه، که پویا و آوا رو درگیر پرونده‌ای سخت و زندگی همراز رو دگرگون می‌کنه، حالا این افراد چه ارتباطی بهم دارن …

خلاصه رمان آناکوندا

از لابی برج خارج شدم کلاه هودی بلندم را روی سرم کشیدم تا صورتم پنهان باشد بعد از آن فاجعه دستگیری پدرم مردم این محله طور دیگری نگاه ام می کنند، درست مانند فرزند یک قاتل زنجیره،ای با انگشت نشانم می دهند. چند ساعتی می گذشت از وقتی که تقاضا کردم نیلو تنهایم بگذارد تا کمی به خودم سر بزنم تکه هایم را جمع کنم و به یک دیگر بچسانم، هنوز روز رستاخیزم نیامده بود، باید خودم را آماده می کردم. _همراز؟ با شنیدن صدای مردانه ای که نامم را خواند نیم رخم را به عقب برگرداندم

از دیدنش در آن پیراهن چهارخانه، شلوار جین آبی رنگش آستین و موهای بالا رفته اش، چشمان هم چنان براق و قهوه ای رنگش، حقیقتاً هیچ احساسی به من دست نداد. حتی پس از گذشت سه سال… آخرین باری که دیده بودمش… _خوبی؟ با چند گام بلند آمد و روبرویم قرار گرفت. من هم چنان هیچ نگفتم. _همراز؟ چیزی شده؟ فکر میکردم از دیدنم حداقل شوک بشی! دستانم را بغل کردم: دیگه چیزی من و شوکه نمی کنه. چرخیدم و به پیاده روی ام ادامه دادم شنیدم که پشت سرم دوید تا به من برسد.

_صبر کن ببینم چی شده نمی خوای حرف بزنی؟چه حرفی داشتم با کسی که به یک باره غیبش زد و الآن پس از سه سال این گونه مدعی نزدیکم شده!؟ _همراز متنفرم وقتی ازت سوال میپرسم و جواب نمیدی هنوز ننداختی از سرت این عادت مزخرفت و؟ انتظار تغییر داشت چرا فکر می کرد من مانند مردم عادی روندی طبیعی را طی میکنم؟ _چی میخوای امید؟ دستی به گوشه های لبش کشید؛ کاری که به هنگام کنترل خشمش انجام می داد انگاری او هم زیاد تغییری نکرده بود.-باشه باشه فهمیدم الآن حالت خوب

نیست میشه ازت خواهش کنم بریم یه جا کافه ای رستورانی یکم حرف بزنیم؟ واقعاً باید باهات حرف بزنم. _من حرفی با تو ندارم. تا قدم از قدم برداشتم روبرویم قرار گرفت: باشه تو حرفی نداری دلیل نمیشه منم چیزی نخوام بگم یادته اون روزایی و که تو حرف داشتی؟ سر بلند کردم و مستقیم در چشمانش نگاه کردم: حالم ازت بهم میخوره همراز، از این فاز افسردگیت، از این انرژی منفی که هر وقت میبینمت بهم میدی، یادمه، آخرین بار این چیزی بود که بهم گفتی، بعدم از پشت میز کامپیوترم بلند شدی و…

قیمت : 22000 تومان
خرید و دانلود فوری
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان آناکوندا هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان آناکوندا

لطفا پس از مطالعه رمان آناکوندا نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید
10 ماه قبل

بینظیر..

کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک