رمان قندک

رمان قندک
عنوانرمان قندک
نویسندهافسون امینیان
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه501
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان قندک اثر افسون امینیان

 رمان قندک
رمان قندک

دانلود رمان قندک اثر افسون امینیان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

قندک نام دختری است که از اسم نامتعارف و غیر معمولش خوشش نمی آید و در صدد تغییر آن بر می آید و در ثبت احوال با زنی آشنا می شود که به او پیشنهاد کار می دهد، قندک با قبول شغل پیشنهادی داستان زندگی اش به شکل دیگری رقم می خورد. می خورد و روزگارش می شود که اتفاقاتی بیفتد و در کنار این کشمکش های روزگار عشق را هم تجربه کند، داستان آدم هایی است که ناخواسته سر راه یک دیگر می گیرند…

خلاصه رمان قندک

بابا حمیدش جوراب هایش را از پا بیرون آورد و آن را در هم گره زد و مانند توپ فوتبالی کوچک به کنج دیوار پرتاب کرد. از جایش بلند شد و با دوانگشتش بینی اش را گرفت و در حالی که صدایش تو دماغی شده بود گفت: نبات سر از دفتر نقاشی اش که تمام می شود تا نیم آن را نقاشی کرده بود برداشت. پیف پیف… باباحمید چه بوی گندی… سپس مداد رنگی هایش را همراه دفتر نقاشی به بغل گرفت و بساط را کنار سفره یشم پهن کرد. بابا حمید به پاهای استخوانی بلندش کش و قوسی داد ونگاهش به سبزی خوردن تره وتازه دورن سفره ماند: وروجک برای ی من پیف پیف بو میده را ننداز… پای تو هم اگر چهار ده ساعت بود کفش بود بویی بهتر از این نمی داد

قندک اخرین گیره ی پرده پذیرایی را به قلابش انداخت و با نفس های خسته از نردبان پایین آمد و کف دست هایش را به هم کوبید و گفت: » این هم از آخرین پرده دیگر تموم شد… باباحمیدش نگاهی به کرکی که از زیر شلخته بود. کلیپس به بیرون ریخته بود نگاه کردو گفت: » دست درد نکنه خسته نباشی…. چه خبر امروز چه کارها کردی قرار بود برای مصاحبه بری نتیجه اش چی شد…؟ حواست باشه اگه شرکت معتبر نباشه نمیگذره بری ها..!.« خب این یک اولتیماتوم کاملا جدی بود. به یاد صف عریض و طویلی افتاد که خداقل دویست نفر برای استفاده از پا پیش گذاشته بودند…آن هم با مردک لیسانس و فوق لیسانس…و و البته دخترانی آنچنانی با قیافه های آنچنانی تر… همان جا بود که فهمیدم با آنچنانی. این مدرك فوق دیپلم حسابداری باید دمش را روی كولش بگذارد و قبل از تعطیل شدن مدرسه ی نبات به دنبالش برود تا كار مهم تري انجام شود…!

کنار نبات نشست و مداد رنگی زردی که نوکش به انتها رسیده بود را در دست گرفتو گفت: » هیچی بابا زیاد شد بی خیال شدم… بابا حمیدش تکه ایی نان سنگک برداشت و چند پر سبزی میان آن پیچید و در دهانش گذاشت و وقتی که لقمه را با لذت می جوید گفت: «نشد غصه نخور من و مامانت هم کار می کنیم و نمی گذاریم که لنگ بمونید… مامان فیروزه با نفس های خسته از آشپزخانه خارج شدو قابلمه ای استامبولی پلوی خوش آب رنگی که عطر خوبی هم داشت را کنار سفره گذاشت و آب را که بشقاب ها را از استانبولی خوش رنگش می کرد گفت: »من که میگم بیا بریم کارگاه خیاطی و اونجا داره شو.. محیط هم زنونه و زیر دست خودم کار یاد میگیره…

آقا ندیم روی حرف من که کار گر باسایقه اش هستم حرف نمی زنه…خودم کاریادت می دم یه مدتی که بگذره میشی یه چرخ کار ماهر…« از اینکه تویی کارگاه خیاطی روزگارش را مترکند و زیر بچرخاند و روی خطی بگذارد. صاف بدوزد… موی تنش هم سیخ شد چه برسد به افکارش..!.« چانه ایی بالا انداخته نچ محکم و صدا داری از دهانش بیرون آمد … می داد تو کارگاه شیرینی پزی که پدرش به کاربود با وانیل و آرد و پکینگ پودر و تخم مرغ سرو کار داشته باشد تانخ و سوزن..!. نگاهش رااز کاسه ی ماست گرفت و قاشقش را پر کردو قبل از این که به دهانش ببرد گفت …

دانلود رمان قندک
1.43 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان قندک هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان قندک

لطفا پس از مطالعه رمان قندک نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
8 ماه قبل

سلام من رمانهای کبوتروهمسایه پری روخوندم بودم خیلیم خوشم اومد ولی این رمانشون انگارناقص بودمن که نفهمیدم کی رفتن دادگاه کی سهراب رفت زندان می قندک حامله شده ولی خوب بود

Helma2019
1 سال قبل

زیبا بود

شیما
1 سال قبل

این رمان هم مثل بقیه رمان هاشون زیبا بود من قلم خانوم امینیان رو دوست دارم ولی فکر میکنم داستان عاشقانه قندک شبیه رمان باغ سیب بود به هر حال ممنونم

سوگل
1 سال قبل

عالیییی بود مثل همیشع خسته نباشید

سمیرا
1 سال قبل

سلام چرا دانلود نمیشه؟ ارور میده

کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک