دانلود رمان نشسته در نظر (نسخه کامل) اثر آزیتا خیری
دانلود رمان نشسته در نظر اثر آزیتا خیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل بدون سانسور با لینک مستقیم رایگان
هنگامه بعد از اینکه خانوادش از دنیا میروند؛ حاج غفور درخشان او را نزد خانوادهی خود میآورد و بزرگش میکند. چند سال بعد، حاج غفور و پسرش تصادف میکنند، بعد از مرگ آنها معلوم میشود که حاج غفور بیشتر ثروت خود را به اسم هنگامه زده! که همین اقدام باعث اختلاف بین فرزندان او میشود …
خلاصه رمان نشسته در نظر
در را پشت سرش بست و کفشهایش را کنار جاکفشی بیحوصله رها کرد وقتی از سه پله کوتاه بالا میرفت میتوانست صدای بلند کیوان را بشنود بابام نه گیج بود نه مریض اینو پزشک قانونیم تأئید کرد. هنگامه در هال را باز کرد و بیصدا وارد شد. کسی متوجه او نشد. صالح با خشم رو به کیوان انگشت اشاره اش را تکان داد مهم اینه مقصر بوده.. -یعنی عمدا زد خودش و آقاجونو کشت؟… اینو میخواید بگید عمو؟! صادق میانه را :گرفت بس کنید… امروز اینجا مهمون هست … یه کم دیگه باس سفره بندازیم… هر حرفی هست
بذارید واسه بعد. صالح اما کوتاه نیامد رو به طاهره و پسرش با لحن تند گفت: سه و هفت که تموم شد باس راجع به خیلی چیزا حرف بزنیم زن داداش و تأکید کرد خیلی چیزا! کیوان شاخ و شانه کشید که: شما نگفته من میدونم دردت چیه عمو! طاهره اما دستش را مقابل او حائل کرد و خیره در چشمان صالح لب زد: به حرمت خاک بابات تمومش كن كيوان! کیوان اما با خشم به صالح نگاه میکرد لعیا غم زده و نومید نالید: تازه دفنشون کردن… هنوز کفنشون خشک نشده… جای نماز وحشت افتادید به جون هم؟… ای خدا… ای خدا!
صالح بی توجه به او رو کرد به صادق و با همان تندی گفت: زنگ بزن به میرزایی بگو امشب اینجا باشه آقاجون نوبه آخری پیش اون وصیت نامه تنظیم کرده بود. لعيا نفس زد: باشه داداش… زنگ میزنه. تو آروم باش فقط، ای خدا آبرومون رفت. هنگامه مقنعه سیاه را از سرش کشید و روی مبلی آرام گرفت. خیلی نگذشته بود که اولین دسته مهمانان پلوی عزای حاج آقا درخشان و پسرش از راه رسیدند و دختران و پسران حاجی درخشان به ناچار سکوت کردند. هنگامه بدون اینکه توانی برای کمک به زنان آشپزخانه داشته باشد …
از نویسنده بیشتر از این انتظار میرفت ، همه عاشق دختره هستن ، خیلی کوتاه بود جای مانور بیشتر و داشت زندگی چکامه و دخترش خیلی جذاب بود اما حیف رمان صرف حاشیه ها شد
بسیار زیبا و جذاب بود با تشکر از خانم خیری
قشنگ و زیبا
یک رمان بی نظیر و دلچسب.
قلمتون توانا و مانا خانم خیری عزیز.