رمان رژیستور در تاریکی

رمان رژیستور در تاریکی 1
عنوانرمان رژیستور در تاریکی
نویسندهنسترن حمزه
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه749
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان رژیستور در تاریکی اثر نسترن حمزه

دانلود رمان رژیستور در تاریکی اثر نسترن حمزه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

باران، یکسال شب و روزش را تلاش کرد که تقاص پانزده سالی که یازده سالش در یک پرورشگاه کذایی گذشت و چهار سال بعدش را در زندان از پدرش و فرانک همسر او بگیرد برای همین بهترین راه را نزدیک شدن به پسر فرانک دید و …

خلاصه رمان رژیستور در تاریکی

از آن روزی که لیلا توصیه بر صمیمیت با پوریا داده بود یک ماه و دو هفته‌ ای می‌گذشت و باران خوب به توصیه‌ اش عمل کرد و حقیقتا هم صمیمیت با پوریا جواب میداد عجیب هوایش را داشت جاهایی که کم می‌آورد به دادش میرسید و هرجا هم عملکرد خوبی داشت تشویقش می‌کرد. شهروز متفکرانه سر تکان داد. -خیلی خب هر وقت آماده بود نشونم بدین. باران پیش قدم شد. -الانم آماده ست. سپس موس را دست گرفت و طرح روی صفحه باز کرد. شهروز دست پشت صندلی گذاشت و با دقت به جزئیاتی که ارائه کرده بود، خیره شد. یک تای ابرویش به نشانه‌ی تحسین بالا رفت و پوریا چشمک شیطانی به باران زد. از همان دور برایش لب زد دلشو

رو بردی. باران در پوسته‌ی ظاهری اش رفت به بی قید حرف زدن هایش عادت کرده بود لبخندی به ادایش زدو ناخودآگاه به شهروزی که درست پشت سرش بود خیره شد؛ به چانه تقریبا گرد و برآمدگی جالبی که آن را جذابتر کرده بود با صدایش به خودش آمدو نظرش را از او گرفت. -عاليه! روش کار کنین خانم. شیرازی فردا با رئیس شرکتشون یک قراره نیم ساعته گذاشته باید پیش برنامه کامل باشه ببینم چیکار می‌کنید تو این نصفه روز! پوریا زبان روی دندان‌ های بالایی اش کشید. بی آنکه سرش را بلند کند، چشم بالا برد و شیطنت کرد. -جون شهروز این شیرازیه بدجور لقمه گیر کرده تو گلوی این مردک! شهروز چشم غره ای رفت و با ابرو، حضور باران را یادآوری کرد. -لودگی نکن یک وقت میشنوه ناراحت میشه. پوریا

با حالت مسخره ای لب هایش را پیش داد. -چیکار بچه داری باران از خودمونه نمیره بذاره کف دستش ضمنا… آرنجش را روی دسته‌ صندلی گذاشت و با حالت مثلا متفکری چشم ریز کرد. -این آقای مخبر چرا از ما نمی‌خواد بریم سر قرار! والا اگه منم چشم و ابروی شیرازی رو داشتم جای اون بودم سرقرار! اون لبخندای ژکوند مخبرم نصیب من میشد سعی شهروز برای اینکه خنده‌اش را کنترل کند ناکام ماند. اگر باران نبود او هم همپای پوریا میشد آن‌ها با هم از این حرف ها نداشتند بارها شده بود سر شوخی را باز می‌کردند اما سیاستش این بود که در محیط کار نباید از محدوده تعیین شده رد شوند …

دانلود رمان رژیستور در تاریکی
3.16 مگابایت
PDF
دسته بندی : رمان عاشقانه
نویسنده : نسترن حمزه
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان رژیستور در تاریکی هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان رژیستور در تاریکی

لطفا پس از مطالعه رمان رژیستور در تاریکی نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سمانه
4 روز قبل

رمان خوبیه لذت بردم

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک