رمان مسیر عشق
عنوان | رمان مسیر عشق |
نویسنده | فرشته تات شهدوست |
ژانر | عاشقانه، پلیسی، هیجانی، بزرگسال |
تعداد صفحه | 1533 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان مسیر عشق اثر فرشته تات شهدوست به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان دربارهی دختری به اسم پریناز است که طی اتفاقاتی به اصرار خانواده اش مجبور میشه مدتی رو در اصفهان پیش عمه اش زندگی بکنه و با رفتنش به اونجا اتفاقاتی براش میافته که …
خلاصه رمان مسیر عشق
خیابونا خلوت بود و من در کمال خونسردی داشتم رانندگی میکردم. متوجه شدم یه ماشین پشته سرمه و داره برام چراغ میزنه که بایستم. وقتی دیدم راننده اش یه خانمه اروم کنار خیابون ترمز کردم ولی از ماشین پیاده نشدم تا ببینم چی میخواد اون هم پشت سرم ایستاد و هی چراغ میزد که پیاده بشم. به چهرهاش نمیومد که بخواد برام مزاحمت ایجاد کنه… برعکس زن زیبا و متینی به نظر می اومد. با دو دلی از ماشین پیاده شدم و به سمتش رفتم. شیشهی جلو سمت خودش رو پایین کشید و با لبخند گفت: سلام.
ببخشید مزاحمتون شدم. با تعجب گفتم: خواهش میکنم. چرا چراغ میزدید؟ مشکلی دارید؟ لبخندش بزرگتر شد و کاغذی به طرفم گرفت. گفت: اره عزیزم میخواستم بگید این ادرس دقیقا کجاست؟ من اینجاها رو دقیق نمیشناسم. میشه کمکم کنید؟ راستش خیلی تعجب کردم… یعنی اون فقط به خاطر اینکه یه ادرس بهش بگم ماشین منو متوقف کرده بود؟ خب اینو که میتونست از یه عابر پیاده هم بپرسه. توی دلم گفتم مردم هم بی کار شدناا… توی این سرما منو الافه خودش کرده. با تردید ادرس رو ازش گرفتم
و نگاهی بهش انداختم ولی همین که خواستم نشونی رو بخونم سایه دو تا مرد افتاد روی صورتم. کاغذو گرفتم پایین و از نک کفشای اون دو تا نگاهمو گرفتم و اومدم بالا.. تا رسیدم به صورتای خشنشون… هیکل های خیلی قوی داشتند با دیدنشون تنم یخ بست. اینا دیگه کی هستند؟ به اون زنی که توی ماشین بود نگاه کردم که دیدم دیگه لبخند نداره و جدی داره نگاهم میکنه. از نگاهش احساس خطر کردم. کاغذو پرت کردم طرفش و تا خواستم برم سمت ماشینم. اون دو تا هر کول از پشت… دستامو گرفتند تا نتونم فرار کنم …
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 28/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403