رمان شراکت اجباری
عنوان | رمان شراکت اجباری |
نویسنده | محدثه ۷۶ |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 807 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان شراکت اجباری اثر محدثه ۷۶ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نورا دختر شیطون و زبان درازی است که هیچ رقم با ازدواج کنار نمیآید، ولی سرنوشت همیشه انسان را غافل گیر میکند و در این مسیر نورا ناخواسته با کسی آشنا می شود که مسیر زندگی اش را عوض میکند …
خلاصه رمان شراکت اجباری
امتحانات شروع شده بود و خودم رو برای اولین امتحان آماده میکردم سرم تو لاک خودم بود و فقط یک ماه دست از شیطنت بر میداشتم و میخوندم و میخوندم. آقاجون نمراتمو چک میکرد خیلی هم سخت میگرفت همین باعث شده بود امتحانات رو با نمرات خوب قبول بشم. کتابم رو بستم و سرم رو روی میز گذاشتم خسته شده بودم و فقط زمان کمی استراحت میخواستم تا دوباره شروع کنم اصلا نمی خواستم تحت فشار آقاجون قرار بگیرم اگه نمره کمی می.گرفتم با همون کتاب چنان تو سرم میزد که تا جون دارم بخونم. به آرومی چشمهام رو بستم تا کمی استراحت
کنم. هنوز یک مین نگذشته بود که با تقهای در اتاق باز شد سرم رو از روی میز برداشتم و با چشمهای گیج آراز رو دیدم که خنده محسوسی رو لبهاش بود -به به دختردایی خرسم. -به به پسرعمه کروکودیلم بهت یاد ندادن قبل از ورود به جایی در بزنی؟ خندیدو لبه تختم نشست. -از تو یاد گرفتم که همیشه در اتاق من رو مثل در طویله باز میکنی میآی تو. محکم به ساق پاش کوبیدم که صورتش از درد جمع شد. -آراز من دخترم اصلا شاید بخوام تواتاقم راحت باشم نکنه اجازه این رو هم ندارم؟ -مشکل خودته خاله سوسکه. -من خاله سوسکم آره؟ وایسا نشونت بدم.
با لودگی و صدای بلندی گفت: ایها ناس من رو نجات بدین از دست این عفریته. بااین حرفش جریترم کرد دنبالش کردم که در رو باز کردو فرار کرد. با سرو صدای ما آقاجون هم با ترس از اتاقش بیرون اومد و هاج و واج ما رو نگاه میکرد. برگشتم و سریع خط کش مهندسیم رو از روی میز برداشتم و به طرفش رفتم. -بگیرمت خونت پای خودته. -واسه این حرف ها ریز میبینمت. -میکروسکوپ بیار بهتر ببینی از تو درشت ترش هم آدم کردم. بالاخره بهش رسیدم و به طرفش خیز برداشتم خواستم با خط کش تو سرش بزنم که با داد آقاجون وایستادم انقدر دویده بودم که …
- انتشار : 08/05/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403