رمان خشم فرشتگان

دانلود رایگان رمان خشم فرشتگان اثر سیدنی شلدون

دانلود رمان خشم فرشتگان اثر سیدنی شلدون به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

خشم فرشتگان قصه‌ی دختری به اسم جنفیر پارکر است. دختری که یکی از ممتاز ترین شاگردان داخل دنشگاه حقوق بوده است. او مدت‌های بسیار طولانی و سخت را در دانشکده حقوق به آخر می‌رساند تا عاقبت به آرزوی قدیمی خود یعنی وکیل شدن رسید. ولی در نخستین روز حاضر بودن داخل دادگاه اتفاقی واسه جنیفر افتاد که اتفاقی غیر قابل پیش‌ بینی می‌باشد. رویدادهایی که سرگذشت او را عوض نمود. جنیفر در دام مافیا می‌افتد …

خلاصه رمان خشم فرشتگان

جنیفر خود را برای پرونده آبراهام ویلسون آماده می‌کرد. کاری که پیش از آن در تمام مدت زندگی‌اش آن را انجام نداده بود. او ساعت های بی شماری را در کتابخانه صرف مطالعه محاکمات و مدافعات مختلف می‌کرد و ذره ذره اطلاعات را از دهان موکلش بیرون می‌کشید. اصلا کار آسانی نبود ویلسون از همان ابتدا بسیار بد رفتار کرده بود. جنیفر سعی می‌کرد از تنفر این مرد نسبت به همه کس و همه چیز چشم بپوشد؛ زیرا می‌دانست که این تنفر ناشی از خشمی پنهانی است. جنیفر همچنین مایل بود در مورد کودکی ویلسون پدر و مادرش و

نحوه بزرگ شدن او نیز بداند در عرض چند هفته نارضایتی ویلسون تبدیل به علاقه شد. او قبلاً هرگز دلیلی نداشت که به خود، به عنوان یک انسان فکر کند. سؤالات جنيفر، کم کم حافظه او را به کار می‌انداخت. برخی از خاطرات او ناراحت کننده و اغلب بسیار دردناک بودند. چند بار که جنیفر در مورد پدر و مادرش که او را به صورت وحشیانه ای تنبیه می‌کردند؛ سؤال کرده بود. ویلسون از جنیفر خواسته بود که آنجا را ترک کند. البته جنیفر هر بار این کار را می‌کرد ولی دوباره برمی‌گشت. اگر جنیفر تا آن هنگام فرصتی برای تنها ماندن

داشت، اکنون دیگر این فرصت وجود نداشت وقتی در دفتر کارش نبود، نزد آدام ویلسون می رفت هفت روز در هفته از صبح تا نیمه‌های شب آنچه را که در مورد قتل و جنایت می‌ یافت مطالعه می‌کرد او صدها پرونده مشابه را خوانده بود. هر چه که بدستش می‌رسید می‌خواند و روش‌های تقلیل جرم از قتل نفس را بررسی می‌کرد. آبراهام قصد کشتن آن مرد را نداشت؛ اما آیا هیئت منصفه این موضوع را باور می‌کرد؟ آن هم یک هیئت منصفه محلی، مردم آن منطقه از زندانیان متنفر بودند جنیفر تقاضای تغییر محل دادگاه را داد و …