دانلود رمان راز مرگ اثر تمنا زارعی
دانلود رمان راز مرگ از تمنا زارعی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همینک در رسانه رمان بوک روایتی جذاب از زندگی مهتاب که پدر و مادر خود را در نوزادی از دست داده و از خواهر دو قلو ی خود دور میماند و با عموی خود یه ایران می آید، حالا در سن ۱۹سالگی سالار پسر عموی مهتاب که سرگرد نیروی انتظامی است و همسر خود را از دست داده و اکنون مهتاب برای نگهداری از فرزند سالار با او ازدواج میکند، بعد از ۷سال خواهرش ماریا به ایران می آید و رازهای …
خلاصه رمان راز مرگ
مقابلش نگاه کرد … کمی تمرکز کرد تا به یاد بیاورد دفترچه ی کوچکش را کجا گذاشته بود و همزمان گفت: پارمیس از مدرسه ات زنگ زدن، لطفا کمتر با معلمات بحث کن! پارمیس بیخیال نگاه زیر چشمیای به مادرش انداخت … کره را روی نان پهن کرد و خونسرد گفت: تقصیر خودشونه؛ من کاری باهاشون ندارم! بروشور را روی برگه ها گذاشت، گوشه ی ابروش را لمس کرد و چشم هایش را جمعتر، تا ذهنش به جای کار، روی حرف های پارمیس متمرکز شود
با کمی مکث ابروهایش را به هم پیوند داد و با کمی چاشنی عصبانیت و جدیت گفت: من اینطوری بزرگت کردم؟ به هر صورتی که هست اون خانم معلمته و ازت بزرگتره؛ احترامشم واجب! پارمیس لب های کوچک و صورتی رنگش را از حرص جمع کرد … پریسا لیوان شیر نیم خورده اش را روی میز گذاشت و قبل از پارمیس مداخله گرانه و با کمی چاشنی طعنه گفت: ول کن این بچه رو!
حالا بگو ببینم این همه میز چیدی چه خبره؟ آقا سالارتون قراره قدم بذاره رو تخم چشم ما و بیاد؟ مهتاب چشم غره ای به پارمیس با آن نگاه تخسش رفت و کمی شکر در قهوه اش حل کرد … کاتالوگ رنگ ها را باز کرد و بی تفاوت جواب داد: مهمونای اقا جون دیشب رسیدن … برای اوناست! پریسا با شنیدن جواب مهتاب آن هم با ان لحن بی تفاوت و چهره ی خونسرد، عصبی چاقوی میان انگشتانش را درون پیش دستی مقابلش رها کرد و …