دانلود رایگان رمان روز سی و دوم اسفند اثر سارا دادفر
دانلود رمان روز سی و دوم اسفند اثر سارا دادفر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نگار مادر تنهایی است که سعی میکند چهار فرزندش را خوب تربیت کند و آن ها را خوشحال نگه دارد ولی در این مسیر به موانع زیادي بر میخورد؛ از طرف دیگر مشکلاتی که در گذشته داشته، او را تبدیل به انسانی با اعتماد به نفس پایین کرده است …
خلاصه رمان روز سی و دوم اسفند
صدای جیغ هلیا و بنیامین را میشنوم احتمالا ماهان دوباره دنبال شان کرده خیالم راحت است که سمیرا حواسش به آنها هست و من می توانم روی طاقچهی پنجره کز کنم به آسمان آبی بی دود خیره شوم و به یاد زمان هایی بیافتم که سهراب مرا در این اتاق حبس میکرد و به خیالش عذابم میداد؛ من دور بودن از او را به هر چیزی ترجیح میدادم. حالا او مرده است و من احساسات متناقضی دارم نه در مادر بودنم موفق هستم و نه زن بودنم دیگر آن دختر معصوم و بدبخت هجده سال پیش هم نیستم. این صورتک ها همه در تنهایی ام پایین
میافتند و من در بی پوششی روحم دنبال خودی میگردم که گم شده است. در باز میشود. به خرمگس معرکه ام نگاه میکنم. -در زدن یادت ندادن تو بلاد کفر؟ سامیار تنها کسی است که روحیهی نیش و کنایه زدن را در من زنده میکند. در را پشت سرش میبندد و چشم هایش را گرد میکند: الان مریم گلی از فضولی میمیره پشت درای بسته چه خبره؟ پوزخند میزنم و دوباره از پنجره به بیرون خیره میشوم مریم گلی اصلا در نگرانی هایم جایی ندارد. آیدین روی ماسه ها دراز کشیده و با خونسردی کتاب میخواند، در حالی که
هلیا و بنیامین و ماهان رویش ماسه میریزند و از دفن کردنش لذت میبرند. -پسر باحالی داری دروغ گفتم که شبیه پدرشه، کاملا به تو رفته. از فاصله مان راضیم. خوشحالم که بر عکس مانی نمیخواهد حریمی را بشکند. -از پسر تو که باحال تر نیست. کجا پیداش کردی؟ به سنش نمیخوره بچه خودت باشه. با تاکید میگوید: بچه منه. از بس این چند روز متهمش کرده اند واکنش تندی نشان میدهد. به اخمش نگاه میکنم و کنایه آمیز میگویم: لازم نیست گارد بگیری من مثل راضیه و مریم حق دخالت تو کوچیک ترین مسائل بقیه رو ندارم …