دانلود رایگان کتاب روی ماه خداوند را ببوس اثر مصطفی مستور
دانلود رمان روی ماه خداوند را ببوس اثر مصطفی مستور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
روي ماه خدا را ببوس، رماني است #واقعيت_گرا، در بيست بخش، كه در سال هفتاد و نه به چاپ رسيده است. درونمايه از نوع عقايد و مبتني بر جدل است. زاويه ديد من راوي است كه انتخابي درست و به جا است زيرا كه بر باورپذيري و حقيقت مانندي داستان مي افزايد. نويسنده در اين رمان افكار، ديني، معرفت شناسي، جامعه شناسي و… خود را با زبان شخصيت هاي داستان بيان مي كند كه بر پايه سه محور اساسي: (شك، عدم قطعيت، تنهايي)، بنيان نهاده است.
خلاصه رمان روی ماه خداوند را ببوس
به آپارتمانام که میرسم شب از نیمه گذشته است. مهرداد را با همان حال بههمریختهاش پیش مادرش گذاشتهام. هنوز در فکر جولیا و حرفهاش هستم. در فکر مهرداد. در فکر دختر چهار سالهی مهرداد که حتی یادم رفت اسماش را بپرسم. احساس میکنم بدنام دارد داغ میشود. پنجرهها را باز میکنم و روی تختخواب ولو میشوم. بعد آنقدر به دکتر محسن پارسا فکر میکنم تا خواب میروم. نمیدانم چه ساعتی است که مثل دیوانهها از خواب میپرم و مینشینم.
گرما از چشمها و دستها و پیشانیام بیرون میریزد و تمامی ندارد. چیزی، انگار تکه ذغالی یا خرمنی یا جنگلی از درون گر میگیرد. و پایانی ندارد. کلهام تا مرز ترکیدن باد میکند و باد میکند و ناگهان میپژمرد. عرق میکنم، عطش دارم و دوباره درد. انگار کلهام آماس میکند و فرو مینشیند. دستام را به سمت لیئان دراز میکنم و لیوان دور میشود و دور میشود تا دلآشوبهای غریب مرا از درون چنگ میزند. به پشت روی تختخواب میافتم و فنرهای تختخواب مرا پایین میبرد و بالا میآوردو پایین میآورد تا میایستاند. چه شب نحسی! چرا صبح نمیشود؟
دستمال خیسی روی پیشانیام میچلانم. قطرهها سرازیر نشده، تبخیر میشوند و تب از پیشانی میگریزد. لبهی تختخواب مینشینم: پاها در آب. انگار چیزی مثل نسیم از کف پاها تا پشت ابروها میدود. بعد خنک میشوم. بعد داغ میشوم: تب و لرز. نکند میخواهم بمیرم؟ من که هنوز خودم را به جایی آویزان نکردهام. باید قبل از مرگ در چیزی چنگ بیندازم. باید قبل از مردن ناخنهام را در خاک فرو ببرم تا وقتی مرا به زور روی زمین میکشند به یادگار، شیارهایی بر زمین حفر کرده باشم. باید قبل از رفتن، خودم را جا بگذارم. اگر امروز چیزی از خودم باقی نگذارم چه کسی در آینده از وجود من در گذشته باخبر خواهد شد؟