رمان فریاد زیر آب
عنوان | رمان فریاد زیر آب |
نویسنده | Shanis*swan |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 858 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان فریاد زیر آب اثر Shanis*swan به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
بارش با پدری که ورشکسته شده و خواهر مریضش زندگی میکند، از او میخواهند برای اداره خرج زندگی و بیماری خواهرش، با پسر عمویی ازدواج کند که هیچ علاقه ای به بارش ندارد، او برای فرار از این وصلت به خانهی دوست پدرش، پناه میبرد و با کمک آنها در شرکت صادرات فرش که متعلق به مهرداد رستگار هست، مشغول به کار میشود و …
خلاصه رمان فریاد زیر آب
خانه در سکوت عجیبی فرو رفته است… سریع و بی سر و صدا آماده می شوم و از خانه بیرون می روم. مسیر ایستگاه تا جلوي شرکت را یک نفس می دوم، و براي اولین بار به جاي پلهها از آسانسور استفاده میکنم در شرکت باز است و صداي بلندش تا راهرو ساختمان به گوش میرسد: امروز شرکت تعطیله، همه بیرون… صداي زمزمهی کارکنان میآید و بعد صداي بلند کوبیده شدن در اتاقش… آهسته و دور از چشم کارکنانی که آماده ي رفتن می شوند وارد اتاقم میشوم… صداي شکسته شدن وسائل اتاقش به گوش میرسد… نه
یکبار.. نه دوبار… و بعد سکوت! گمانم دیگر چیز سالمی باقی نمانده، در اتاق را آهسته باز می کنم و به آبدارخانه میروم… یک فنجان اسپرسو میریزم… بدون شکر… مسیر آبدارخانه تا اتاقش را با قدم هاي آهسته طی می کنم و بدون در زدن وارد می شوم. روي کاناپهي گوشهي اتاق دراز کشیده، سرش را بالا میآورد… چشمانش سرخ است… با صداي نسبتا بلندي میغرد: مگه نگفتم شرکت تعطیله؟ برو بیرون. دستانم براي لحظه اي میلرزد اما خود را کنترل میکنم، به سویش قدم بر میدارم و تمام سعیم را میکنم تا نگاهم را از یقهی بلوزش بگیرم…
فنجان را روي میز میگذارم و روي دسته کاناپه مینشینم… نگاهم روي ویرانه اي که از اتاقش باقی مانده در گردش است، صدایم که میکند به چشمانش زل میزنم، بی حوصله میگوید: کر شدي؟ مگه نگفتم برو بیرون؟ بی توجه به او، با دست به فنجان اشاره میکنم و میگویم: -اسپرسو ریختم… تلخه تلخ. پوزخند میزند. لبخند میزنم و میگویم: به دور از شخصیته که وقتی یک خانوم جوان اینجاست و جایی براي نشستن نداره، شما یک کاناپه رو اشغال کنی و دراز بکشی. لب بالایش را به دهان میگیرد و آزاد میکند و میگوید …
- انتشار : 21/09/1401
- به روز رسانی : 20/09/1403
خوب بود.