رمان رویای با تو بودن

رمان رویای با تو بودن
عنوانرمان رویای با تو بودن
نویسندهمریم دالایی
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه325
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان رویای با تو بودن اثر مریم دالایی

رمان رویای با تو بودن
رمان رویای با تو بودن

دانلود رمان رویای با تو بودن اثر مریم دالایی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

شهره به عشق در نگاه اول اعتقاد دارد اما عشق پاک یکی از پسران فامیل به اسم یاشار را نمی بیند، در این میان دختری به اسم فروزان هم به یاشار علاقه دارد و برادری به اسم فرزاد دارد که عاشق شهره است، این دو طی نقشه ای به پسری به اسم سروش پول میدهند تا سر راه شهره قرار بگیرد و خودش را عاشق او نشان دهد و شهره هم …

خلاصه رمان رویای با تو بودن

نگاه ناباور شهره روی صورت پرستو لیوان آبی را که در دست داشت روی میز تخت گذاشت، بلند شد . به سوی پنجره رفت. در حالی که با انگشت روی بخار شیشه نقش می انداخت ادامه داد: شاید باورت نشه اما از خود ماندانا شنیدم که می گفت فقط به خاطر فساد اخلاقی سروش حاضر شده از عشق و علاقه اش به اون بگذره

شهره به سختی نیم خیز شد. لیوان آب را برداشت. مقداری از آن را نوشید و گفت: من که باورم نمی شه! شاید موضوع برعکس بوده! گوش کن شهره اول که سروش رو دیدم قیافه اش به نظرم آشنا اومد، خیلی فکر کردم تا این ک دو روز پیش یادم اومد اونم جزء دانشجوهای اخراجی بوده. لازم نیست برای این که مجبورم کنی از اون دل بکنم این مزخرفات رو سرهم کنی!

پرستو به سوی او برگشت. لبه تخت نشست و خیلی جدی گفت: تو داری خودت رو فریب می دی، تو رو خدا یه کم واقع بین باش! شهره با عصبانیت فریاد زد: اصلا بذار حرف آخرم رو بزنم، من اونم هر طور که باشه دوستش دارم. حتی اگه تمام حرفای تو حقیقت داشته باشه بازم حاضر نیستماز اون دست بکشم

سرفه اجازه نداد جمله اش را کامل کند. پرستو با عجله لیوان آب را به دهان او نزدیک کرد اما او با خشم دستش را پس زد طوری که لیوان از دست او رها شد و روی زمین افتاد. مادر هراسان و دل نگران وارد اتاق شد اما پرستو با ناراحتی خداحافظی کرد و رفت … یاشار گیتارش را کنار میز گذاشت و به دوستش سعید گفت:

من می رم بیرون. سعید با تعجب پرسید:کجا؟ یه ساعت دیگه برنامه شروع می شه! یاشار کلافه به نظر می رسید دستی میان موهایش برد و گفت: زود برمی گردم. از در پشتی سالن خارج شد و درون محوطه شروع به قدم زدن کرد. از شب گذشته تا به حال دلشوره داشت. قلبش بی دلیل تند می تپید و احساس دلتنگی می کرد

حال عجیبی داشت. او که برای برگشتن سر از پا نمی شناخت حالا آن قدر بی حوصله و دلتنگ شده بود که دلش می خواست گریه کند. روی چمن های کنار استخر نشست و نگاه تبدارش را به آسمان دوخت. نقش نگاه همیشه سرد و نامهربان شهره در ذهنش نقش بست. فکری که از دیروز ذهنش را مشغول کرده بود بر نگرانی اش دامن می زد

حرف های فروزان بر دل خسته و پریشانش شرری از نا امیدی افکند بود. موبایلش را برداشت و شماره خانه آقای راد را گرفت. صدای خانم راد را شنید: الو. سلام. سلام پسرم، حالت چه طوره؟ متشکرم شما چه طورید؟ خانواده خوبن؟ بهد از کمی سکوت جواب داد: بله فقط…. یاشار با نگرانی بلند شد و پرسید: فقط چی؟ چه اتفاقی افتاده؟ نگران نشو شهره سرما خورده. چرا؟ حالش خیلی بده؟ نه، خدا رو شکر بهتره. مگه با ماشین نمیره دانشگاه؟

سوال او تلنگری بود به افکار خانم راد که در مورد شهره دچار شک و تردید شود اما برای این که او را دچار تردید نگند گفت: چرا ولی مثل اینکه هواسش نبوده و خورده زمین. می تونم باهاش صحبت کنم؟ خواهش می کنم گوشی دستت باشه برم اتاقش … مادر ضربه ای بهه در اتاق زد و وارد شد. گوشی را به دست شهره داد و خودش بیرون رفت و جواب او را که می پرسید؛ “کیه؟” نداد. شهره با تردید گفت …

لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان رویای با تو بودن هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان رویای با تو بودن

لطفا پس از مطالعه رمان رویای با تو بودن نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک