دانلود رایگان کتاب زئوس اثر آرزو نامداری
دانلود کتاب رمان زئوس اثر آرزو نامداری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل بدون سانسور با ویرایش اختصاصی و لینک مستقیم رایگان
نفس دختری بی پروا که روز و شبش در مهمانی ها و تیغ زدن پسرهای پولدار سپری می شود، در یک مهمانی وقتی نقشه اش شکست می خورد و باید شرط را اجرا کند توسط، مردی به نام سلیم نجات پیدا می کند، مردی که اسلحه جز لاینفک زندگیش محسوب می شود و ترس دلهره را به همه هدیه می دهد سلیم از دروغ و خیانت بیزار است او ملقب به زئوس است، ولی زئوس نمی داند که نفس با هدف و نقشه ی قبلی وارد زندگیش شده است ..
خلاصه کتاب رمان زئوس
پشت دیوار در حال دود کردن سیگار است.. سیگار که لای لبهایش قرار می گیرد، آن تصویر مات و پشت سر هم در سرش رژه می رود، آن دو لب کوچک و داغ.. آن دو چشم آبی رنگ که درونشان هم نفرت بود، هم حس های عجیب غریبی که هیچوقت قادر به معنا کردنشان نبود، با شدت بیشتری پُک میزند و هاتف فریاد میزند: _زبون باز کن، کی بهتون آمار داد،؟ کی گفت محموله رو جا به جا کنید ؟ صابر خرخری میکند و انگار خون در گلویش انباشته شده است، دود با شدت از بینی و دهان سلیم بیرون میزند ..
حرف کشیدن از صابر، کار هاتف نبود، حرف کشیدن از این جماعت کار هاتف نبود و چه کسی می دانست او کیست، اگر حتی بویی از لقبش، از شخصیت پشت پرده ای که همه مانند سگ از او می ترسیدند، می بردند، اکنون حتی آن صابر از وحشت قالب تهی می کرد، کلاهش را در می آورد، پک آخر را میزند و صدای مشتی که ظاهرا روی شکم صابر فرود می آید، امشب خراب است، همه چیز دست به دست هم داده تا او را به این حال گند بکشد، سیگار را زیر پوتینش له می کند و از روی
صندلی بلند می شود.. _اونقدر مثل سگ میزنمت تا زوزه بکشی، الکس کجاست، سلیم از پشت دیوار کنار می آید، صدای قدم هایش حتی به گوش گربه ها هم نمی رسند، همیشه عادت کرده است به در سایه بودن و این نوع قدم برداشتن، بیشتر اوقات به کارش می آمد، هاتف پشت سر می ایستد، او که آنقدر صابر را زده، که خودش هم دارد بی جان می شود، اشکان کدام گوری رفته است، _بکش کنار، صدایش به خوبی در گوش هر دو نفر می نشیند. و همان لحظه هاتف متوقف می شود. با تعجب او
هیچوقت هنگام اعتراف گرفتن نمی آمد، عادت به کتک زدن کسی نداشت، کتک های او بیشتر اوقات یا منجر به مرگ میشد.. و یا بیهوشی مطلق، هرچند هیچکدامشان تا به حال ردی از قتل های سلیم ندیده بودند، آنقدر کارش تمیز و حرفه ای بود که هزاران قاتل زنجیره ای، به گرد پایش نمی رسید، صابر با دیدن سلیم رنگ میبازد، گفته بودند ترسناک است، از کله ی خرابش خبر داشت که اینگونه بر خودش لرزید و چشم بست. اگر هویت واقعی اش را می فهمید، لابد همان لحظه واقعا جان می داد..
اصلا انتظار نداشتم.بیش از اندازه به مسائل حاشیه ای پرداخته بود.در واقع یک رمان اروماتیک بود .لطفا برسی کنین
نه به یه سری رمان هاییی که انقدر سانسور داره روند داستان مشخص نیست نه به این رمان 👎👎👎👎👎👎
این رمان عالیه رمان واقعا به دل میشیپه
از دو تا رمان دیگه خانم نامداری بیشتر دوسش داشتم
اژن یه چیز دیگه بوو واقعا
خوبه
عالی بود واقعا 🙂پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش…
با تشکر از نویسنده عزیز
سلام ببخشید این رمان و بعضی از سایت ها فروشی گذاشتن آیا نویسنده این رمان راضی هست که رایگان گذاشتین؟؟
البته من قصد جسارت ندارم فقط میخوام خیال خودم راحت باشه و از رمان لذت ببرم
کتاب بسیار عالی و روایت جذاب عشق و با جنبه های مختلف اجتماعی که واسه تک تک مون یه تلنگر حساب میشه ممنونم از نویسنده و سایت رمان بوک
رمان های آرزو نامداری همگی قشنگن