رمان رویاهای طاغی

دانلود رمان رویاهای طاغی اثر نیلوفر قائمی فر به صورت فایل pdf قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

حمیدرضا که بخاطر مهریه به زندان افتاده، بعد از رهایی، با گلاره رو به رو و آشنا می‌شود، گلاره زنی درد کشیده است که در ازای پول حاضر به هر کاری است، حمید رضا که پزشکی تواناست او را با خود به تهران می‌برد تا کمکش کند و …

خلاصه رمان رویاهای طاغی

من که همیشه دلم به حال دریا می سوزه، این طفلکم زبون نداره چه بهش گذشته. فلور… مگه من مرده بودم کسی به بچه ام حرف بزنه؟!! حمیدرضا توی جاش جا به جا شد و قاشقو چنگالو تو ظرفش رها کرد. سربلند کردم و نگام به عبد افتاد که اخماش تو هم بود. سامرادو نگاه کردم که تند تند داشت غذا می خورد. حمیدرضا با لحن مستبدی گفت: چه حرفی که من خبر ندارم و عروس ده ماه اومده تو این خونه خبر داره؟ شادی تا خواست حرف بزنه فرشاد گفت: -شادی! تمومش کن فرشاد رو به حمیدرضا گفت: اقا داداش غذاتو

بخور حاجی ناراحت میشه. همه سکوت کردن و فقط صدای قاشق و چنگال میومد. نگام به بشقاب حمیدرضا افتاد که داشت با غذاش بازی می کرد، سامین یهو بلند گفت: یه همهمه ای به پا شد که نگم!! من خودم از ذوق از جا پریدم و به سمت سامین رفتم. فلور خانم که غرق بوسه اش کرده بود و حاج آقا با اون ابهتش برای حرف زدن سامین ضعف کرده بود. عبد… باباتو دیدی زبون باز کردی؟ سامراد… چه یهویی گفت همه ساکت بودن. فلور: مادر فدات بشه آخه. دست سامینو بوسیدمو گفتم: یه بار دیگه بگو بگو مامان. حمیدرضا …

سامین اولین باره میگه مامان؟ انقدر لحنش نگران کننده بود که سامینو بغل کردم و وحشت زده نگاش کردم و گفت: سامین یک سال و دو سه ماهشه تا حالا باید خیلی از لغات ابتدایی رو می گفت! انگران و پریشون احوال صورتمو به لپ های آویزون سامین چسبوندم و وارفته به حمیدرضا نگاه می کردم اما کفتم مامان فلور ؟!! فلور- حمیدرضا !!! توی دل ما رو خالی نکن سامراد هم دیر به حرف اومد حمیدرضاحرف اومدن با کلمات ابتدایی فرق داره. حاج آقا-باباجان تو پزشکی ما چه می دونیم! عبد حالا مشکلی هست؟ خطرناکه؟ وای خدا نکنه، خدا نکنه.