دانلود رایگان رمان طلسم عشق اثر الهه یخی
دانلود رمان طلسم عشق اثر الهه یخی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
گاهی اوقات لازمه زمان باهات بازی کنه، جوری که نتونی ازش فرار کنی؛ ولی بتونی به دنبال راه مقابله باهاش بگردی. حالا ملوری درگیر بازی زمان شده؛ بازی با چاشنی عشق. اما ملوری کیه؟! پس تیارانا کجا رفته؟! اصلاً چرا باید ملوری باشه؟ چرا شخص دیگهای نباشه؟ چرا… تیارانا تو جشن تولدش توسط جادوگری طلسم میشه و وقتی که به جای امنی میرسه میفهمه همهچیز تغییر کرده و اونطوری نیست که باید باشه. اون تبدیل شده به ملوری؛ ولی ملوری کیه؟ …
خلاصه رمان طلسم عشق
سر بلند کردم و به موجودی که لحظه به لحظه به زمین نزدیک تر میشد خیره شدم. دم بلندی داشت که رنگ های سبز و قرمز لابه لای رنگ طلاییش به چشم میخورد. بال های بزرگ و تنه ای کشیده و در نهایت چشم هایی به رنگ الماس و چند پر زیبا که روی سرش قرار داشت. با تعجب به پرهاش که توی هوا پیچ و تاب میخوردن نگاه کردم. دقیقاً مثل سیمرغ های تاراگا سیلوس بود بهت زده به موجود روبه روم نگاه میکردم که گفت: بیا دیگه منتظر چی هستی؟! رایان پشت سیمرغ نشسته بود و دستش رو به سمتم دراز کرده بود
تکیهم رو از درخت گرفتم و به سمتش رفتم. دستم رو داخل دستش قرار دادم که به سرعت من رو بالا کشید. روی سیمرغ نشستم دستش رو از دو طرفم عبور داد و افسار براقی رو که به گردن سیمرغ وصل شده بود گرفت با صدای بلندی گفت: برو قصر. سیمرغ به آرومی پرهاش رو از همان فاصله داد و بال زد گردوخاکی که تو هوا پراکنده شد باعث شد چشمهامو ببندم و به این فکر نکنم که تا چند دقیقهی دیگه تو آسمونیم. باد موهام رو به بازی گرفته بود همون طور که چشمهام رو بسته بودم نفس عمیقی کشیدم و پلک هام رو باز کردم و به
آسمون آبی نگاه کردم. فکرم بی اختیار به سمت اولین سواریم کشیده شد اون زمان من از ارتفاع میترسیدم و کارل من رو به زور سوار آذرخش کرد در آخر هم روش خراب کاری کردم اون لحظه فکر کردم حتماً شکنجهم میده؛ اما این کار رو نکرد با اینکه عصبی بود و در شرف انفجار به خودم که اومدم دونه های اشک روی صورتم میغلتیدن و آروم روی گونه و چونم نقش میبستن نفس عمیقی کشیدم نمیخواستم بیشتر از این چشمهام ببارن! اصلاً دوست نداشتم رایان از اشک های من خبردار بشه برای همین بدون اینکه متوجه بشه …