رمان فاجعه متحرک (جلد دوم مجموعه فاجعه زیبا) اثر جیمی مک گوایر

رمان فاجعه متحرک
عنوانرمان فاجعه متحرک (جلد دوم مجموعه فاجعه زیبا)
نویسندهجیمی مک گوایر
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1011
ملیتخارجی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان فاجعه متحرک (جلد دوم مجموعه فاجعه زیبا) اثر جیمی مک گوایر

رمان فاجعه متحرک

دانلود رمان فاجعه متحرک (جلد اول مجموعه فاجعه زیبا) اثر جیمی مک گوایر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

میتوانی بیش از حد عاشق کسی باشی؟ تراویس مددوکس قبل از مرگ مادرش دو چیز را از او آموخت: عشق سخت، مبارزهٔ سختتر، در فاجعه متحرک, زندگی تراویس پر از رابطه‌ های کوتاه مدت با زنان, قمارخانه ‌های زیرزمینی و خشونت است، اما درست زمانی که فکر می ‌کند شکست ناپذیر است, اَبی اَبرنثی او را به زانو در می آورد …

خلاصه رمان فاجعه متحرک

کمتر از پنج دقیقه بعد، همونطور که شپلی داشت از پارکینگ مجتمع آپارتمانی مون خارج می شد، داشتم با رادیو ماشین ور

میرفتم و سر و صدا تولید می کردم.

درحالی که به قدری که با کاپوت به عابرهای پیاده برخورد نکنیم،آهسته حرکت می کردیم واز وسطترافیک میروندیم، شپلی

به طور استثنایی ای حالش خوش بود. بالاخره‌ یه جای پارک مناسب پیدا کرد و بعدش به طرف کلاس انگلیسی تطبیقی 2–

کلاسی که هردومون مشترکاً داشتیم، رفتیم.

چند هفته بود که، ردیف بالا جای نشستن جدید شپلی و من بود تا از دست گروه زن های معلوم الحالی که معموال دور میزم رو

شلوغ می کردن، در امان باشیم. خانم دکتر پارک )Park ) داخل کلاس اومد، یه کوله پشتی، یه کیف سامسونت و یه فنجون

قهوه رو روی میزش گذاشت. گفت:

-” یا مسیح! چقدر سرده!”

و ژاکتش رو محکم دور هیکل لاغرش کشید:

-” همه حاضرند؟”

دست همه بالا رفت و اونم سرش رو به نشونه ی قبول تکون داد، چون در واقع براش مهم نبود.

-“عالیه. خبرای خوب، پرسش کتبی دارین!”

همه شروع به غرغر کردن و اون لبخند زد:

-” شماها عاشقم میشید. یالا،کاغذ و قلم ها رو در بیارین،زود باشین جماعت، همه ی روز رو وقت ندارم.”

اتاق پر از سروصداهای آماده شدن بچه ها واسه امتحان شده بود. اسمم رو سریع بالای برگه ام نوشتم و به شپلی که درحال زمزمه

های پریشان بود، خندیدم. زیرلبی هیس هیس می کرد:

-” چرا آخه؟ پرسش کتی واسه تطبیقی 2 ؟ گندش بزنن، مسخره است.”

امتحان نسبتا آسونی بود، و درسش هم با یه مقاله دیگه که مهلت تحویلش آخر هفته بود، تموم شد. در دقیقه های آخر کلاس،

یه پسره که درست جلوی من نشسته بود، سرش رو به عقب برگردوند. از قبل توی کلاس می شناختمش. اسمش لیوای )Levi

( بود،ولی فقط همین رو می دونستم، اونم چون شنیده بودم که دکتر پارک چند بار اسمش رو صدا زده بود. موهای سیاه چربش

همیشه به عقب، دور از صورت جوش جوشی اش، شونه شده بود.لیوای هیچ وقت توی کافه تریا یا عضو هیچ انجمن برادری

نبود. نه توی تیم فوتبال بود و نه توی هیچ مهمونی ای. و نه حتی توی مسیرهایی که من زیاد رفت و آمد داشتم.

پایین به طرفش نگاه کردم و بعدش توجهم رو به دکتر پارک معطوف کردم، که داشت یه داستان درباره آخرین دیدارش از

دوست  محبوبش برامون تعریف می کرد.

چشم هام دوباره به پایین چرخید و هنوز بهم زل زده بود. پرسیدم:

-” چیزی می خوای؟””فقط در مورد مهمونی آخر این هفته ی برزیل شنیدم. خوب بازی کرد.”

-“هاااان!!؟”

دختری که سمت راستش بود، الیزابت، هم برگشت و موهای قهوه ای روشنش بالا و پایین پرید. الیزابت دوست  یکی از

برادرهای انجمنی من بود. چشم هاش برق زد :

-” آره. متاسفم که نمایش رو از دست دادم.”

شپلی به جلو خم شد:

-” چی رو؟ دعوای مر و من رو؟”

پسره با دهن بسته خندید :

-” نه. مهمونی ابی رو.”

پرسیدم:

-“جشن تولد رو میگی؟”

و به این فکر کردم که داره به چی اشاره می کنه. چند مورد اتفاق افتاده بود که می تونست اسباب شایعه سازی باشه و اینا

نشخوارش کنن، ولی چیزهایی نبودن که پسره بتونه تصادفی در موردشون شنیده باشه.

الیزابت بررسی کرد که ببینه دکتر پارک داره ما رو نگاه می کنه یا نه و بعدش دوباره به عقب برگشت :

-” ابی و پارکر!”

یه دختر دیگه ام چرخید عقب:

-” اوه، آره. من شنیدم دو صبح فرداش پارکر اومده خونه ی تو، حقیقت داره؟”

پرسیدم:

-” کجا اینو شنیدی؟”

و آدرنالین خونم رفت بالا. الیزابت شونه ای بالا انداخت:

-“همه جا. همه امروز صبح توی کلاس در موردش حرف میزدن.”

لوای گفت:

-” منم همین طور.”

اون یکی دختره هم به نشونه ی تایید فقط سرشو تکون داد. یه لحظه بعد دوباره الیزابت چرخید و به طرفم خم شد:

-” واقعا اون اول توی راهروی خونه برزیل با پارکر رو هم ریخته و بعدش اومده خونه ی تو؟”

شپلی اخم کرد:

-” اون پیش ما زندگی می کنه.”

دختر کناری الیزابت گفت: نه، اون و پارکر روی کاناپه برزیل داشتن عشق بازی می کردن، بعدش اون بلند شده و با تراویس رقصیده، پارکر هم این

اوضاع گند رو ول کرده و رفته، ابی هم با تراویس . . . و شپلی رفته.”

الیزابت در حالی که ظاهرا سعی می کرد جلوی ذوق و شوق و اشتیاقش رو بگیره،گفت:

-” چیزی که من شنیدم این نیست. من شنیدم که یه چیز. . . یه نوع رابطه ی سه نفره بوده. خب حالا. . . کدومش درسته،

تراویس؟”

لوای که انگاری از گفتگو داشت لذت می برد گفت:

-” من یه مدل دیگه در موردش شنیدم.”

درحالی که از قبل هم از لحنش عصبی شده بودم پرسیدم:

-” و اون چی باشه؟”

-“پارکر سر بزنگاه مچت رو گرفته.”

چشم هام رو باریک کردم. اگه هرکس دیگه ای جای این پسره بود، نسبت به این، بیشتر در موردم می دونست. به طرفش خم شدم:

-” این لقمه خیلی بزرگتر از دهن کوفتی توئه، احمق.”

شپلی گفت:

-” خیلی خب.”

دانلود رمان فاجعه متحرک
3.21 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان فاجعه متحرک (جلد دوم مجموعه فاجعه زیبا) هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان فاجعه متحرک (جلد دوم مجموعه فاجعه زیبا)

لطفا پس از مطالعه رمان فاجعه متحرک (جلد دوم مجموعه فاجعه زیبا) نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک