دانلود رمان نبات اثر بهاره.ن
دانلود رمان نبات اثر بهاره.ن به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ماهان جاوید تمام عمر سعی کرده است آدم خوبی باشد، یک فرزند خوب، یک برادر خوب، یک وکیل خوب، اما کسی نمیداند در دلش چه نفرت عجیبی ریشه دارد. او یک آدم دوست داشتنی و جذاب است اما به وقتش که بشود می تواند خشن و انتقام جو هم باشد. و حالا بعد از ۲۵ سال، مجبور است پرونده ای را بردارد که همهی خشم و نفرتش را بیرون میکشد. او برای خاموش کردن آتیش وجودش دست به هرکاری میزند، حتی اگر این کار به هم ریختن زندگی دختری باشد که آزارش به یک مورچه هم نمیرسد …
خلاصه رمان نبات
“ماهان” از میون تمام احساسات بد و آزار دهنده بین تمام خود خوری هام به سختی میتونم خودم رو قانع کنم که از اتاق بیرون بزنم. به سمت سالن میرم مه لقا رو میبینم که روی صندلی پشت میز نیم دایره ای کنار پنجرهی سرتاسری رو به حیاط نشسته باد پرده های سفید رو به رقص درآورده و اون ها رو روی تن مه لقا میکشه. در حال کتاب خوندنه. آروم به سمتش قدم برمیدارم با دیدن من لبخند مهربونی میزنه از همون هایی که میتونی بی تفکر بهش عنوان “لبخند مادرانه” بدی. کنار پاش روی زمین مینشینم و کتاب رو ازش
میقاپم شروع میکنم با صدای بلند به خوندن همون صفحه “در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق میافتد اگر اتفاق در بیرون بیفتد مثل وقتی که اردنگی میخوریم میشود زد به چاک اما از درون غیر ممکن است. وقتی به این حالت دچار میشوم میخواهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم مثل این است که وجود دیگری در من باشد. شروع میکنم به زوزه کشیدن خود را روی زمین میاندازم سرم را به این طرف و آن طرف میکوبم تا بیرون برود”(زندگی در پیش رو) دستمو لای کتاب
میگذارم و چشم میبندم «مه لقابانو» به جز دست کشیدن توی موهام جواب دیگه ای نمیده ازش لذت میبرم. -ماهان. -جونم. -اولین باری که دیدمت به یادته؟ حالا منم که جواب نمیدم. -یه وجب بودی، واقعا یه وجب بودی، بعدش قد کشیدی رفتی دبیرستان قد کشیدی وگرنه قبلش اندازه بچه دبستانی ها بودی. چقدر آقاجونت غصه میخورد میگفت پسرم همین طوری فنچ میمونه نمیدونست قراره برای خودش این بشه. میخوام اینو بگم یه وجب بودی اما جلوی در مهد همه رو معطل خودت کرده بودی نمیذاشتی کسی بره …