رمان نیمه تاریک مریم اباذری

دانلود رایگان رمان نیمه تاریک اثر مریم اباذری

دانلود رمان نیمه تاریک اثر مریم اباذری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

شاید نسترن هیچوقت فکرش رو هم نمی کرد که آتشِ عشق اول از همه دامنِ خودش رو بگیره و تار و پودِ زندگیش رو از هم باز کنه…

خلاصه رمان نیمه تاریک

دم دمای غروب بود، هوا رو به تاریکی می رفت. یه ساک نیمه پر روی دوشش انداخته بود و کنار اتوبان پیاده در حال قدم زدن بود. زمستون بود و سوز سرمای شدیدی میومد. یه کاپشن چرمی و به شلوار جین و یه کتونی کهنه پوشیده بود. با یه دستش ساکش رو روی دوشش گرفته بود و با دست دیگه ش سیگار می کشید. دستاش و صورتش از شدت سرما قرمز شده بودن. ولی انقد غرق فکر بود که اهمیتی نمی داد. انگار که دیگه بی حس شده باشه نسبت به همه چیز…

هوا دیگه کاملا تاریک شده بود که رسید. سر کوچه ایستاد و نگاه کرد. کسی توی کوچه نبود. انقدر هوا سرد و تاریک بود که کسی دلش نخواد اون موقع شب از خونه ش بیرون بیاد! سرش رو چرخوند به سمت مغازه ای که یه روزی اونجا شاگردی می کرد. همه ی خاطرات از جلوی چشماش رد می شدن. اولین بار که دیدش!!!

شش سال قبل …
دم دمای ظهر بود. نسترن طبق عادت توی گوشش هنذفری گذاشته بود و روی تخت دراز کشیده بود. بیدار بود ولی چشماش رو بسته بود و حسابی غرق آهنگی که گوش می داد شده بود. زمستون بود و از درز پنجره سوز سرمای بدی وارد اتاق می شد. پتو رو تا گردن روی خودش کشیده بود و جرات نمی کرد دستاش رو از زیر پتو بیرون بیاره. دلش می خواست همین جوری که دراز کشیده بخوابه ولی نمی تونست، به مادرش قول داده بود تا قبل از ظهر میره مغازه و برای ناهار خرید می کنه.