دانلود رایگان رمان گرترود اثر هرمان هسه
دانلود رمان گرترود اثر هرمان هسه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
هاینریش موث خواننده اپرا است او افسرده و خودآزار است؛ اما گرترود زنی مهربان و با اعتماد به نفس است و کان از همان ابتدا مجذوبش میشود. برخلاف انتظار کان، رابطه عاشقانهای میان هاینریش و گرترود، که هر دو برای پیوستن به اپرای کان آمدهاند، شکل میگیرد. آنها ازدوج میکنند ولی ازدواجشان به خاطر نوع نگاه متفاوتی که به زندگی دارند و تفاوتهای بنیادین دیگر به شکست میانجامد. شکستی فاجعهبار که زندگی هردو را تحت تاثیر قرارمیدهد؛ اما در کنار این فاجعه، اتفاق دیگری هم در حال وقوع است. اتفاقی دور از انتظار …
خلاصه رمان گرترود
در این مدت درباره تعطیلات موئوت و عشق او به مسافرت نیندیشیده بودم از شنیدن خبر من درباره قصد ارائه اپرا بسیار خرسند شد و وعده کرد تا آنجا که بتواند به من كمك كند ولیکن گرفتار نقشه های سفر بود و فقط میتوانست قول بدهد که نقش خود را برای پائیز آماده کرده باشد. نقش او را تا آنجا که آماده بود نسخه برداری کردم آن را با خود برد و طبق معمول در تمام آن ماهها چیزی از او نشنیدم. بدین طریق مهلتی گرفته بودیم رابطه بسیار خوش آیندی اکنون میان گرترود و من به وجود آمده بود. معتقدم که از زمان
واقعه پشت پیانو خوب میدانست درون من چه میگذرد اما هرگز کلامی بر زبان نیاورده و به هیچ وجه نسبت به من فرق نکرده بود نه تنها از موسیقی من خوشش می آمد که از خود من نیز خوشش می آمد و همان احساس مرا داشت که میان ما همدردی طبیعی و احساس تفاهم و مهر متقابل موجود بود. رفتار او نسبت به من بنابراین مهربان و دوستانه اما بدون شور بود. گاه همان هم برای من کافی بود و من روزهای آرام و راضی در محضر او به سر می بردم اما شور و شعف به عنوان عامل اضافی میان ما سر بر می آورد و در آن هنگام
رابطه دوستانه او به نظر فقط مانند صدقه بود، و دیدن آنکه امواج عشق و آرزو که بر من غلبه یافته بود بر او بیگانه و نامطلوب بود مرا میآزرد بارها خود را میفریفتم و می کوشیدم خو در اقانع کنم که گرترود خلق و خوی خشك و عاری از عواطف دارد ولیکن در دل احساس میکردم که این واقعیت ندارد، و گرترود را من آن قدر خوب میشناختم که بدانم عشق برای او نیز خطرات و آشفتگی های عواطف به ارمغان می آورد بعدها بسی اوقات درباره آن اندیشیدم و احساس میکردم که اگر او را با توفان کردن ضبط میکردم …