دانلود رایگان رمان پدر خوب اثر سروناز روحی (دختر خورشید)
دانلود رمان پدر خوب اثر سروناز روحی (دختر خورشید) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
تی تی بعد از مدتی بیکاری برای نگه داری از دختر نوجوانی (پرند) که با پدرش تنها زندگی میکند، استخدام میشود، به ظاهر کار ساده ایست ولی تی تی درگیر تنش ها و سرکشی ها تمایلات دوران نوجوانی پرند میشود، پرندی که تنهایی و کمبود محبت او را در معرض سواستفادهی نااهلان قرار میدهد …
خلاصه رمان پدر خوب
فریبرز با کمی من من گفت: راستش نتونستم کاری برات جور کنم… -عیبی نداره… حالا کو تا آخر هفته… خدا بزرگه فریبرز سرشو پایین انداخت گفت: میخوام جای دیگه رو اجاره کنم. چشمام برقی زد و گفتم: منم میبری پیش خودت؟ فریبرز اهمی کردو گفت: یه مدت میخوام برم ترکیه جنس بیارم… -چه خوب… فریبرز زیر چشمی بهم نگاه کرد و مفصل انگشت هاشو ترق ترق شکست. میدونستم کلامش ادامه ای هم داره و دقیقا منتظر ادامهی حرف هاش بودم. فریبرز بعد از یه سکوت مدت دار گفت: میدونی چیه تی تی… من
فکر میکنم… یعنی نمیدونم چطوری بگم تا به حال توی چنین موقعیتی گیر نکرده بودم. من هنوز مشتاق به حرفاش گوش میدادم پس کارم ردیف شده بود… ای خدا.. یعنی میشد. از فریبرز ممنون میشدم تا عمر دارم. فریبرز با کلافگی گفت: تو از اون دخترا نبودی.. یه مدل خاص بودی.. یعنی هستی ها.. چطوری بگم.. با گیجی بهش نگاه میکردم. فریبرز کله اشو خاروند و گفت: تی تی من از روز اول یه جورایی ازت خوشم اومد از این اتکا به نفست و… کار کردنت… میدونی خیلی برام جای احترام داری تا.. دخترایی که از جیب
بابا ننهاشون میخورن.. تو و لباس پوشیدنت.. تو این شیش ماه حواسم بهت بود. خیلی دختر خوبی هستی خندهام گرفته بود حالا منظورش چی بود البته خودم رو کنترل کردم که نخندم اما لبهام اصلا تحت اختیار خودم نبود و یه لبخند محوی رو صورتم بود. با همون قیافه که به زور خنده رو حبس کرده بودم گفتم: خوب این تعریفات و به حساب چی بذارم؟ فریبرز سر به زیر گفت: من فریبرز احمدی ام… بیست و خرده ای سالمه… تا دوم دبیرستان خوندم… تک پسر خانواده ام… زندگی متوسطی داریم بچهی پایین شهرم …