دانلود رایگان کتاب سانتا کروز اثر ماری هیگینز کلارک
دانلود کتاب رمان سانتا کروز اثر ماری هیگینز کلارک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
یک طرفدار داستان‌های معمایی وحشت‌زده قسم می‌خورد روح نویسنده مشهوری را در کلیسای کشتی رویال مرمید دیده است، دو لباس بابانوئل از انباری قفل شده کشتی ناپدید می‌شود،، در درمانگاه کشتی کسی قصد جان مسافری به نظر ناتوان را می کند، همان‌طور که رویال مرمید با مشکلاتش در دریا شناور بود، آلویرا، ریگان و جک معماهایی را کشف می‌کنند که آنها را به جنایتکارانی خطرناک که نامشان در لیست مسافران کشتی نیست می رساند …
خلاصه کتاب رمان سانتا کروز
مهمانی خوشامدگویی سانتا کروز بیشتر از یک ساعت طول می کشید. چهار صد مهمان در کشتی بودند که اغلب آن ها دومین لیوان نوشیدنی شان و بعضی سومین لیوان و حتی بیشتر را نوشیده بودند. تد در حالی که به فلوت دست نخورده اش دست می کشید، نمی توانست به اینکه آن ها چه کسانی هستند فکر نکند گروه موسیقی هنوز آهنگ تعطیلات را می نواخت. آن ها حداقل چهار بار آهنگ بابانوئل بـه شـهر مـی آید را خواندند. او با ناراحتی فکر می کرد، اینجا تنها هستم. او به بیمارستان ها و
آسایشگاه سالمندان می رفت و مدت پانزده سال آهنگ بابانوئل را در کلولند می نواخت. او بعضی از کارها را برای جلب موافقت همسر تازه گذشته اش، جوآن انجام می داد جوآن دو سال پیش در گذشت، اما او برای احترام به همسرش به اینکار ادامه داد. سپس شخصی نامش را در بخت آزمایی بابانوئل نوشت و او یکی از برندگان شد. او هنوز این موضوع را به سختی باور می کرد. تد همیشه دفتر حسابداری اش را در کلولند هفته بعد از کریسمس می بست در زمان های گذشته او و جوآن عادت داشتند بعد از
گذراندن کریسمس با پسرشان، بیل، و خانواده اش به تعطیلات بروند. تد چند روز آخر را با آن ها میگذراند زمانی که این سفر دریایی را برنده شد، آن ها اصرار داشتند که او آن را بپذیرد: پدر، مادر می خواهد شما بیرون بروید و تفریح داشته باشید. روی عرشه شما با نه بابانوئل دیگر چیز مشترکی برای صحبت خواهید داشت و اگر زن تنهایی روی عرشه بود از او بخواهید با شما برقصد. شما فقط پنجاه و هشت سال دارید و به هیچ زنی از زمانی که مادر مرده نگاه نکرده اید.
اما حالا او در وسط این غریبه ها ایستاده بود او حیرت زده فهمید خیلی دیر شده که ساکش را بردارد و از کشتی پیاده شود. او به خودش روحیه داد و بعد چه کار کنم؟ با خودش گفت، ترسم میریزد سپس لیوان نوشیدنی اش را برداشت. ایوی پیکرینگ فهرست مهمان ها را خواند و بسیار مشتاق بود در مورد آلویرا میهان، ریگان ریلی و نورا ریلی که قرار بود در کشتی باشند، بیشتر بداند. او یک لیوان نوشیدنی در دست داشت و موقعیتش را طوری قرار داده بود که آن ها را هنگام ورود به مهمانی ببیند.
