دانلود رایگان کتاب وقت دیگر شاید اثر بهرام بیضائی
دانلود کتاب وقت دیگر شاید اثر بهرام بیضائی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مدبر، گوينده گفتار متن فيلمهای تلويزيونی، روی صفحه موويلا در نمايی از يك فيلم مستند همسرش، كيان، را در اتومبيل مرد ناشناسی میبيند. از طريق دوستانش مرد غريبه، آقای حقنگر، را كه عتيقه فروش است میيابد. در ملاقات با حقنگر پی میبرد ويدا، زنی كه در فيلم ديده، خواهر دوقلوی كيان و همسر حقنگر است. مدبر كه به كمك دوستانش در تلويزيون و به بهانهی تهيهی فيلمی دربارهی آثار عتيقه به خانهی حقنگر راه يافتهاند. از كيان نيز میخواهند كه به جمع آنها ملحق شود. كيان پس از ديدار با ويدا درمیيابد كه پدرشان در كودكی فوت كرده و …
خلاصه کتاب وقت دیگر شاید
“خانهی مدبّر روز داخلی” کیان از پنجره دیده میشود که به سوی خانه می آید. دوربین میگردد و پیش میرود به طرف در که از پشت آن صدای پای کیان روی پله ها و سپس صدای کلید در قفل گرداندن شنیده میشود و سپس در باز میشود و او به درون میآید شتابزده است و در را میبندد و می آید کنار چوبرخت و میخواهد روپوش ماشی رنگ را بیرون بیاورد که از صدای مدبر جا می خورد. مدبر: کجا بودی؟ کیان بر میگردد و نگاه میکند. مدبّر در نیمه تاریکی روی صندلی نشسته و صورتش پیدا نیست.
مدبر: گفتم کجا بودی؟ مدبر از جا بلند میشود کیان گیج و غافل گیر مانده است و دستش را به علامت جلوگیری از لرزشی میبرد طرف سرش. مدبّر: حالا میفهمم؛ قرص هایی که خریدم هنوز اینجاست باز شده و مصرف شده. تو همراه پدر و مادرت نرفتی دکتر، اونا همراه تو میآمدن مریض اونا نیستن، توئی! لرزش کیان بیشتر شده میخکوب و عصبی. مدبّر پیش می آید. مدبر: من با دکتر تماس گرفتم اون تائید کرد؛ ولی فقط گفت اضطراب. تو از چی مضطربی؟ کیان ناگهان میزند زیر گریه ای به صدای بلند، تلخ
و دردناک. مدبّر حیران جا می خورد و او را که می رود بیفتد میگیرد. _توچی رو از من قایم میکنی. هان؟ بگو، من تحملشو دارم، آه شایدم تقصیر خود منه؛ خیلی تنهات گذاشتم خیلی ازت غفلت کردم و تو از من هی دورتر شدی چت شده؟ -خودتو آزار نده. _خب، اگر اتفاقی افتاده دلم میخواد بدونم؛ ولی نه به این قیمت اصلاً فراموش کن از این به بعد بیشتر منزلم؛ جهنم کار ما اوائل زیاد گردش و بیرون میرفتیم تقصیر این شغل لعنتیه که نه شب میشناسه نه روز. خب، بسه پاشو پاشو بریم بگردیم …